شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

پندار

(هوالمحبوب)

مرگ عشق و عاشقی در قلب من پندار من بود

زندگی هم رویش برگی بر دیوار من بود

روی شاخ تک‌درختی یاکریمی لانه داشت

غبطه‌خوردن بر صفای یاکریم‌ها کار من بود

در قمار زندگی دار و ندارم داده‌بودم

پاره‌ای از قلب سردم گرمی بازار من بود

بین آن آشفته‌بازار آمدی قلبم خریدی

مُهر مِهرت بعد از آن بر قلب پرزنگار من بود

برق چشمان سیاهت در نگاهم خانه کرد

وز لهیبش آتشی در خرمن و انبار من بود

هر زمانی یک نسیم از کوی تو بر من وزید

اندر آنسوتر چه طوفان‌ها که در افکار من بود

روز و شب را می‌شمارم روز و شب تا روز دیدار

من نمی‌دانم چه‌روزی وعده دیدار من بود

ای مسیحا شخص ثالث را بده جانی دگر

این تقاضا آخرین مصراع این اشعار من بود

چه‌کنم

(هوالمحبوب)

عشق تو تو قلب من ریشه دوونده،‌ چه‌کنم؟

قلبم از عمق نگات یک چیزی خونده، چه‌کنم؟

بس که زل زدم به‌اون پنجره‌ها یواشکی

دیگه تو چشمای من رمق نمونده، چه‌کنم؟

التماس کردم به چشمام تا که بیدار بمونن

اومدی، خواب بودم این منو سوزونده، چه‌کنم؟

دست گذاشتم روی قلبم تا که آروم بگیره

ولی دست به‌یاد تو همونجا مونده،‌ چه‌کنم؟

سرزنش نکن منو چرا همش اینجا میام

ناز اون نگات منو اینجا کشونده‌، چه‌کنم؟

به‌خدا دلم می‌خواد بازم براش شعر بخونم

ولی اون شعرای قبلی‌مو نخونده، چه‌کنم؟

اگه اون محل نده جون خودم عیب نداره

نمدونم با این دل تنگ وامونده چه‌کنم

آخه اون هزار هزار عاشق دلباخته داره

شخص ثالث منم و از همه رونده، چه‌کنم؟