شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

آرزوهای محال

(هوالمحبوب)

کاشکی واژه‌ای به نام "کاش" تو واژه‌ها نبود

کاشکی "ناامیدی" تو کتاب دهخدا نبود

کاش می‌شد یک کاری کرد تا هیچ دلی یخ نزنه

کاش حدیث تنهایی بجز تو قصه‌ها نبود

کاش می‌شد یک کاری کرد پنجره‌ها بسته نشن

کاش پسِ پنجره‌ها تاریکی و سرما نبود

کاش یه بار وقت بذاریم، رو آینه دسمال بکشیم

کاش روی برگای شمدونی دود سیا ‌نبود

کاش نگاه مائده به یک عروسک نمی‌موند

کاش توی قلب باباش دلهره فردا نبود

کاشکی حرف دختر خزون رو میشنیدی که گفت:

"کاش تو قلب بچه‌ها داغ غم بابا نبود"

کاش دلامون بیخودی اسیر رنگا نمی‌شد

کاش قفس فلزیا جای قناریا نبود

کاش پرستوها دیکه شهرمونو ترک نکنن

کاشکی فصل عاشقی تو شهر ما کوتا نبود

کاش کتاب قصه لیلی و مجنون نمی‌سوخت

کاشکی عشق قربونی توی خیابونا نبود

کاش نماز عشقمون فقط یه رکعت بود و بس

کاشکی دهلیز دلامون یکی بود، دوتا نبود

کاش از اول میدونستم که برام نمیمونه

کاشکی بعد آشنائی‌ها جدائی‌ها نبود

کاشکی بین من و تو، یه شخص ثالث نمی‌بود

کاش غزل گفتن من بسته به این چیزها نبود

کاش کتاب زندگی یه‌جور دیگه ورق می‌خورد

کاش می‌شد یک کاری کرد تا دیگه ایکاش‌ها نبود

نظرات 29 + ارسال نظر
دریای شیشه ای جمعه 5 آبان 1385 ساعت 11:29 ق.ظ http://sahelenaaram.blogfa.com/

.
.
کاشکی بین من و تو، یه شخص ثالث نمی‌بود
کاش
کاش
کاش
کاش
...
کاش کتاب زندگی یه‌جور دیگه ورق می‌خورد
.
.
.
واقعا قشنگ بود .
سروده ی خودته یا .... ؟
.
.
.
شاد باشی

سیمین چهارشنبه 27 اردیبهشت 1385 ساعت 07:39 ب.ظ http://hesarebikasiham.blogfa.com

کاش میتونستم فقط یک کمی ای کاشهات رو رنگ امید بزنم.
امید وارم یه روزی بیاد که آهی نمونه که ایکاش بشه.
منتظر کارای قشنگ بعدیت میمونم.
سلام...

علیرضا جون پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 ساعت 06:24 ب.ظ

. . . آمیخته ای از عشق، غم و حیرانی.
یه پیشنهاد : " بطن جای دهلیز"
سپاسگزارم.
راستی، این "تو" کیه؟ و آیا عشق آدما برای همیشه ماندگاره ؟

هلیا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 04:54 ب.ظ http://heli.blogfa.com

بیاید از مردمک دیده آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را

یه بیقرار چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 03:36 ب.ظ http://avaye-entezar.blogfa.com

با سلام
ممنون و متشکر از حضور گرمتون
خوشحال شدم
شعرتون رو خوندم زیبا و دلنشین بود
با آرزوی موفقیت برای شما
التماس دعا
« اللهم عجل لولیک الفرج »

رامیلا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 03:17 ب.ظ http://ramila.parsiblog.com/

کاش میشد بجای کاشکی گقتنا کمی
........
شعرت خیلی قشنگ بود. جوابش یه شعر گفتم همین الان که ایشالله میدم براچاپ. بعد یه روز میارم همین جا تو وبلاگ خوبت میزارمش. ممنون که به من سرزدید و ناممنون که نظر ندادید!!!!

رها چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 09:14 ق.ظ http://tamalakoot.blogfa.com

سلام. اشعار بسیار زیبایی اینجا گرد آمده. من خیلی خوشحالم که هنوز هستند افرادی که برای ادبیات فارسی و غنای شعر ایرانی تلاش می کنند. وبلاگ از ملک تا ملکوت در اولین جشنواره وبلاگ نویسی قرآنی در بخش شعر به عنوان نفر سوم برگزیده شد ولی من به حق شاعر نیستم و فقط شعر و ادبیات فارسی را دوست دارم. تلاش شما برای من قابل ستایش هست و امیدوارم که خداوند توفیقی به من دهد تا همواره به این خانه بیایم و به معنی واقعی کلمه از این همه هنر ادبیات فارسی لذت ببرم. از الطاف شما سپاسگزارم. در پناه خدا باشید.

سید فرهاد سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 10:38 ب.ظ http://pakmardan.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم/سلام وادب خدمت شما دوست عزیز از این که محبت فرمودی واز وبلاگ خودتون دیدن کردید ممنونم از شما /در ضمن مطلب خیلی قشنگی نوشته اید من که به نوبه خودم کلی استفاده بردم و دستتون درد نکنه .
وواقعیت هارا را بروی این صفحه نوشته ای /من هم با شما هم صدا و موافقم ای کاش کاشی وجود نداشت وهمه چی همدل و هم صدا و پاک بود /دست حق یارتان/یا زهرا

دختر شب سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 03:43 ب.ظ http://haramedel.parsiblog.com

(کاش نگاه مائده به یک عروسک نمی‌موند/کاش توی قلب باباش دلهره فردا نبود)
سلام زیبا بود
ممنون که به حرم دل من سرزدید
سبز باشید

علی(فصل ما) سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 03:17 ب.ظ http://faslema.persianblog.com

سلام/جمله ی آخری خیلی قشنگ بود/.../سبزباشی نازنین

ریحانه سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 12:40 ب.ظ http://www.zehnezibaa.persianblog.com

اینهمه کاشکی واسه اینکه کاشکی نباشه‌!

نگین سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 11:51 ق.ظ http://neginweb.mihanblog.com

باید ای دل! اندکی بهتر شویم.
یا نه اصلا آدمی دیگر شویم
از همین امروز هنگام نماز
با خدا قدری صمیمی تر شویم.
******
سلام.
شعر زیبایی بود.
خوشحال میشم به منم سری بزنید.

هستی سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 10:28 ق.ظ http://kohegham.blogfa.com

کاش میشد کاری کرد که ای کاش ها نبود ...
زیبا بود ..
چند بار خوندم
.. ممنون که لطف کردی و سر زدید ... خوشحالم کردید ...
همیشه موفق باشید
خدانگهدار

حمید دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 10:20 ق.ظ

خوشگله اشعارت قشنگه ولی کاشکی خودت هم به لطافت شعرات بودی.

ف.شیدا دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 02:25 ق.ظ http://www.fsheida.com

سلام آشیانه شعر به روز شد و در انتظار گرمی حضور دوستان
موفق وشاد باشید.
زندگی باید کرد و به عمق غم و بر اوج محبت باید دل خود راضی کرد ما همه رهگذر کوچه بودن هستیم با دل عاشق و شادان بگذر تا که امروزی هست!(ف.شیدا)

غریبه آشنا یکشنبه 17 اردیبهشت 1385 ساعت 07:42 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
زیبا ترین متنی بود که تا حالا خونده بودم
آره ای کاش ؛ که واذه کاش نبود
عالی نوشتی
بازم بیا
یا علی

سارا یکشنبه 17 اردیبهشت 1385 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.afsos.blogsky.com

سلام
چقدر نوشته هات زیباست
جز تردید و ترس هیچ چیز نمی تواند میان انسان و بزرگترین آرمانها یا مرادهای دلش فاصله ایحاد کند. به محض اینکه آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کند هر آرزویی بی درنگ بر آورده خواهد شد.وفور نعمت همواره بر سر راه انسان است اما از طریق آرزو ایمان یا کلام به زبان آمده می تواند نمایان شود.

علی خ شنبه 16 اردیبهشت 1385 ساعت 09:00 ب.ظ

سلام برادرم حالت خوبه سلامتی عالیه
مونس شبهای تنهاییم شده تکه اکسی از گل ناز رخت

شهرام جمعه 15 اردیبهشت 1385 ساعت 07:15 ب.ظ http://werwer.blogsky.com/

خیلی با حال بود داداشی...

هیلدا جمعه 15 اردیبهشت 1385 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.hilda.co.sr

سلام....نمی خوام در مورد خوشگلیو زیبایی نوشته حرفی بزنم که به اندازه ی کافی توو کامنتا هست.....

ولی........

شما خودتم ....باید یکی بخوای....وقتی ی گی کاشکی واژه ای به نام کاش توو واژه ها نبو یعنی اینکه این کلمه رو دوست نداری...اولین راه واسه یه موفقیت پاک کردن اون چیزایی هست که نمی خوایشون...ولی توو نوشته...تموم خطارو با خوده خوده کاش شروع کردی.....................

تینا جمعه 15 اردیبهشت 1385 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.tina-tanhaa.blogfa.com/

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
سلام مرسی که امدی موفق باشی

احسان جمعه 15 اردیبهشت 1385 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.patil.blogfa.com/

جالب بود

صدف پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.sadafi000.blogfa.com/

سلام خوبی؟خیلی قشنگ بود خیلیییییی

ف.شیدا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 04:50 ب.ظ http://www.fsheida.com

سلام ممنونم که اجازه دادین منتظر دلنوشته های زیبای شما هستم
موفق وشاد باشید

باران پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://parvaz4u.blogsky.com

سلام.فوق العاده بود.ناب ناب ناب.شرمنده ازاینکه ضایع شدی
این هم بخاطر جبران اون...
همیشه در نوشته های من خدا حضور داشته است
چون خدا همچون دختر بچه کوچکی در درون من نفس می کشد
و در تمام نوشته های من ؛‌ شیطان هم حضور داشته است
چون شیطان همچون سوسکی سیاه با شاخک های دراز در درون تاریک های درون من لانه کرده است
دختر بچه کوچک از سوسک سیاه نمی ترسد ولی از آن بدش می آید
یکبار دختر کوچک درونی من به من گفت اگر آن سوسک نبود الان برای خودش خانمی شده بود
سوسک سیاه نفرت انگیز من از چاه های متعفن درونی خودم متولد شده است
و دختر بچه کوچک هم در بطن اندک خوبی هایی که دارم رشد می کند
من حامل خدا و شیطانم
و در تمامی کارها و حرف ها و نوشته هایم آثاری از این دو را به همراه دارم
دخترک زیبا و کوچک درونی من دستانی کوچک و لطیف با انگشتانی کشیده دارد
و چشمانی درشت و زلال و همیشه مرطوب
و من گاهی ناخواسته اذیتش می کنم
و او به جای گریه کردن سکوت می کند و نوازشم می کند
و من از این سکوت و نوازش او ؛‌ به گریه می افتم
و سوسک سیاه در لحظه های گریه من در ته عمیق ترین چاله هایی که نور را یارایی برای رسیدن به آنجا نیست مخفی می شود
و با کرک های زمخت پاهای کلفتش سعی می کند چاله را عمیق تر کند
دختر کوچک درونی من هیچگاه سوسک را نمی کشد
دختر کوچک درونی من نور را دوست دارد و من گاهی تمام دریچه ها را برویش می بندم
درون من گاهی شبیه سیاهچاله های متعفنی می شود که خودم هم از آن گریزانم
و گاهی دست های کوچک دختر بچه کوچک درونی من دریچه ها را باز می کند و من دوباره نفس می کشم
من حامل تمام خوبی ها و حامل تمام بدی هایم
دختر کوچک درونی من عاشق من است و من بیشتر اوقات او را از خود دور می کنم
دختر کوچک درونی من دوست دارد زودتر بزرگ شود و دست مرا بگیرد و با خودش ببرد به دشتی که تمام وسعتش سبز و لاجوردیست
و من گاهی فراموش می کنم که او برای بزرگ شدن به چیزهایی نیاز دارد
من همه چیز را می دانم و هیچ چیز را نمی فهمم
و این عمیقا تاسف بار است .
بهم سربزن.بای...باران...

پریسا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://ashkesorkh.blogsky.com

سلام ممنون از شما
خیلی قشنگه شعراتون
موفق باشید

علیرضا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 10:32 ق.ظ http://malikhulia.blogsky.com

و تو آن جرعه آبی هستی
که غلامان به کبوتران دهند
ازان پیشتر
که کارد بر گلوگاهشان نهند.
ا-بامداد

ف.شیدا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.fsheida.com

سلام اگه اجازه بدین وبلاگ شما رو در پیوند هام اضافه کنم در صورت موافقت لطفا بمن خبر بدید ممنون میشم
سبز باشید و همیشه با این حس شاعرانه موفق

ف.شیدا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://www.fsheida.com

کاش میشد یه کاری کرد تا دیگه ایکاش ها نبود..کاش
سروده بسیار زیبا و دلنشینی بود
قلمتان پایدار احساستان جاری باد
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد