شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

مبعث من

(هوالمحبوب)

شبی در کوچه‌ها نومید و تنها

و دلسرد از جفای مردمان سرد دنیا

سرم را در گریبان کرده و با گریه می‌گفتم:

الها!

ای خدای یونس و موسی

خدای یوسف و تنهایی در چاه

خدای عیسی و طاها

خدایا!

دلم سرد است

هوا هم سرد

بیابان پیش رویم فرش گسترده است

و همراه بیابانم

کسی نیست

جز سیاهی‌ها.

از این ظلمت خدایا کی نجاتم می‌دهی آخر؟

به ساحل کی رسم؟

می‌ترسم از امواج بی‌پایان دریاها

بدو گفتم:

که می‌دانم سیه‌رویم

ولی از تو مدد جویم

خدایا نامه اعمال من مملو از توبه‌شکستن‌هاست

ولیکن خوانده‌ام من آیه "لاتقنطوا من رحمة‌الله" را

پشیمانم

"عطا کردی خطا کردم

وفا کردی جفا کردم

نمی‌گویم چها کردم

ولی بسیار می‌ترسم" من از عدل تو در فردا

پشیمانم

نبودم بنده خوبی برایت ای خدای پاک بی‌همتا

و امشب

این منم

تنهاترین تنها

نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام گنج محبت را

خدایا راضی‌ام

حتی به یک فانوس

به یک فانوس تا پیدا کنم راهم در این صحرا

پشیمانم

پشیمانم

پشیمانم

و ناگاه

...

 

حسن نصرالله

(هوالمحبوب)

شیری است در این بیشه حسن نصرالله

خونش علوی، قبیله‌اش حزب‌الله

یک جلوه ز رزم حیدریش دیدیم

لا حول و لا قوه الا بالله

برای دلهای کوچک وحشت‌زده

(هوالمحبوب)

باز دلم گرفته است، نشانه‌ای ز یار کو؟

خزان نمیرود ز باغ قلب من، بهار کو؟

باز صدای یاکریم، چرا نمیرسد به‌گوش؟

لانه باصفای او، بروی شاخسار کو؟

دوش کنار مادرش به خواب ناز رفته بود

کجاست طفل بی‌گناه؟ مادر بیقرار کو؟

غبار غم گرفته روی قلب‌های منتظر

همو که میبرد ز روی آینه غبار کو؟

باز سپاه اهرمن ز هر طرف کشیده صف

معز اولیاء و هم صاحب ذوالفقار کو؟

 

پشیمانی

(هوالمحبوب)

از این قسمت خدایا داد و بیداد

فلک دوری رویش را به من داد

دعا کردم کسی رویش نبیند

خودم کردم که لعنت بر خودم باد