(هوالمحبوب)
یادمه اون موقعها وقتی اون خانم توو رادیو گفت: حضرت زهرا(س) دیگه قدیمی شده و الگوی ما باید اوشین باشه، سید روحالله چنان برآشفت که حد نداشت.
به قول یه ظریفی: کجا بودی آقاسید اون روز که ریختن در خونه مادرتون و ...
فصل اول: سقیفه
دویدم و دویدم، به خونهای رسیدم
اونجا خاتونو دیدم، خدایا چی میدیدم!
یه خونه پر از دود! دود از آتیش در بود
خاتون و دیوار و در! یه میخ، اونم خونآلود
یه مرد با دست بسته! با یک قلب شکسته
چهار تا گل هراسون! کنج اتاق نشسته
حال خاتون چه بد بود، رو چادرش یه رد بود
رد خونو نمیگم، انگار جای لگد بود
بیرون یه دیو سیا، باهاش یه مش بیحیا
خاتون صدا زد: علی! کمک میخوام، زود بیا
دو دیو وحشیانه، یکی با تازیانه
یکی قلاف شمشیر، اف به تو ای زمانه
همهمه بود و فریاد، یه غنچه بود که افتاد
علی نیا! خاتون گفت، بذار تا یک زن بیاد!
تو کوچه جنب و جوش بود، علی ولی خاموش بود
خاتون صداش نیومد، گمون کنم بیهوش بود
دیو سیاه پلید، تا خاتونو بیهوش دید
علی رو با یه ریسمون، به سمت مسجد کشید
خاتون که نیمهجان بود، زخمی و ناتوان بود
مدافع ولایت، تو کوچهها دوان بود
خاتون دلش غوغا بود، دلواپس مولا بود
وقتی رسید به مسجد، شفق تو کوچهها بود
خاتون با یک دنیا درد، خطابشو شروع کرد:
مزد بابام این نبود، آهای مردم نامرد
فصل دوم: فدک
دویدم و دویدم، به کوچهها رسیدم
اونجا خاتونو دیدم، که ای کاش نمیدیدم
خاتون که بعد باباش، خوشی نذاشتن براش
گاهی میرفت تا احد، فقط حسن بود باهاش
حسن بود و خاتون بود، یه بغض توو آسمون بود
کاشکی زمان میایستاد، دیوه کمینشون بود
اومد سر راه گرفت، خاتون دلش آه گرفت
نگم دیوه چکار کرد، فقط بگم ... ماه گرفت
به زور ایستاد روی پاش، علی میبودی ای کاش
عزیزشو پیدا کرد، به جای چشم با دستاش!
دیوه یه روز نامه داد، به دیو پست شیاد
جات خالی بود توو کوچه، یه جور زدم که افتاد
خاتون رسید به خونه، روو چادرش نشونه
عزیز من حسن جان، میخوام بابا ندونه
...
سلام .
وبلاگ زیبایی داری.
صفا کردم با صفا
به وبلاگ من سر بزن
چرا آپ نمی کنید...؟
هیلدا
راستش حیفم میاد تا خاطرات سفر رو ننوشتم مطلب دیگهای بذارم
سلام شما جزء لینک دوستانه من بودی من یه سال بود بلاگ نویسی رو کنار گذاشته بودم حالا برگشتم بلاگ زیبایی داری
سلام، مرسی سر زدی. فقط نفهمیدم منظورت چی بود ؟!
سلام
با ۲ دوبیتی به روزم
سلام... چی بگم؟منم ۴ سال پیش اونجا بودم... جالا انگار اصلن مدینه ای وجود نداشته که من اونجا بوده باشم... راستی مدینه رو دوست تر از مکه داشتم! آرامش بیشتری داشت...
مرسی که دعام کردی... چیزیه که این روزا بهش بیشتر از هر چیزی نیاز دارم
سلام
راستش خیلی خوشحال شدم وقتی دوباره دیدم به وبلاگم سر زدید و از بیشتر حوشحال شدم از اینکه کسی تو بهترین جای عالم کنار خانه کعبه به یادم بوده و دعام کرده و این برام با ارزش بود.امیدوارم هر جا هستید در پناه امام زمان سلامت باشید.
سلام ...
اومدید باز هواییم کردید ثالث گرامی ...
دلم پر پر زد که بره ، اما نشد ، راهش ندادن ، لایق نبود . هنوز تا حرفش میشه ، تا عکسش رو می بینم دلم هوایی میشه .
ای خدا ... تا میام یه کم فراموشش کنم ، یه نفر دوباره منو یاد اون میندازه ، نمیشه که آروم بشم ثالث .
سه شنبه شب جمکران بودم . داشتم فکر می کردم همین که لیاقت داشتی اینجا باشی بسه !خیلی توقع نداشته باش . تو کجا و کعبه کجا ... یهو اس ام اس اومد * فلانی دیشب خواب دیدم با هم رفتیم زیارت کعبه * ...
( منظورم این نیست که لایقش هستم . میخوام بگم خدا خودش نمیخواد من نا امید بشم . نمیخواد من فراموش کنم چیزی که با تمام وجود آرزوش رو دارم )
امروز دوستم زنگ زد . گفت چه خبر از قرعه کشی و مسابقه و مکه ...
الان هم که شما منو باز هوایی کردید ثالث عزیز ...
چه انتظار شیرینی ... به خدا خسته نمیشم . قبل از اینکه قرعه کشی انجام بشه شروع کردم به خوندن سوره ی * نبأ *. وقتی دیدم اسمم در نیومده خیلی دلم شکست . اما هنوز امیدوارم . نمی دونم چرا . نمی دونم چه جوری . اما منتظرم . فکر می کنم بالاخره یه روزی از همین روزا نوبت من میشه ...
کاشکی درست فکر کرده باشم . به هر حال ... ثالث عزیز من هنوز امیدوارم . خیلی هم امیدوارم . شما نیز هم لطفا برای من خطاکار دعا کنید . به خدا از طرف من بگید * لطف شما بیشتر از جرم ماست! * به خدا من دوست دارم خوب باشم ...
خواهش می کنم دعا بفرمایید جناب ثالث ...
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس ...
مطمئن هستم به همین زودی کنار کعبه برا ما دعا میکنی
سلام
ممنون بابت محبتت
تولدم ۲۵ دی بود
باز هم تو بامرام بقیه که اصلا هیچی
تولد تو هم مبارک دی ماهی اصیل !
سلام حاجی حال شما احوال شما زیارت قبول
خوبین شما؟
حاجی من بی صبرانه منتظر نوشته های جدید ازکوچه های مدینه هستم
راستی انشالله تصمیم دارم خودمم هم ثبت نام کنم البته سنم بالاست حالا کی قسمت بشه وعمرم کفاف بکنه که برم منم زیارت کنم کوچه های مدینه رویانه
نمیدونم اما امیدوارم
یه ماهه دارم پرس جو میکنم اما فعلا ثبت نام نیست به محض ثبت نام توشهرمون بلافاصله انشالله
فقط حاجی دعا کنین ودرضمن ایام سوکواری اقااباعبداله الحسین تسلیت
التماس دعای مخصوص
سلام
خدا روزی همه بکنه. انشاالله قسمت شما هم به زودی زود بشه
آپم´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
“,¨¨¨¨_)--“--“------/_.
این پرنده اومده از شما خواهشی بکنه خواهشا اپش کن
ایام محرم تسلیت والتماس دعا
آپم
آپم
حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
چون گل احمر لیلا ز بلا پرپر شد
سیزده سالة یوسف به عمو یاور شد
نامة سبز حسن سوخت دل سرخ حسین
چشمش از دیدن سر خطبرادر تر شد
یوسف یوسف زهرا چو نقابش برداشت
چشم شمشیر زنان خیره بر آن دلبر شد
در حرم مورد تشویق و به میدان مصاف
باعث خیرگی چشم همه لشگر شد
لشگر کوفه ز رزمش متحیر که چنین
شور رزمندگی اش زنده کن حیدر شد
گفت داغش به دل پیر و جوان بگذارم
آنکه در جنگ شجاعان یل نام آور شد
کشت هفتاد سوار از پی یک حملة سخت
پهلوانان عرب را ز همه برتر شد
محو شد طایفة ازرِ شامی، ز یهود
گوئیا بار دگر فتح از او خیبر شد
یا علی ذکر لبش بود که فرقش بشکافت
سجدة سرخ ادا کرد و بپا محشر شد
سینهاش خرد چو شد کرد صدا وا اماه
زیر سمهای ستور سینه زن مادر شد
دست و پا میزد و با درد عمو را میخواند
بر زمین پا زدنش چون پسر هاجر شد
میدرخشید رخش چونکه به میدان میرفت
پر ز خون بود سرش چون بدنش پرپر شد
حضرت قاسم ابن الحسن (2)
زمان چیدن لاله عتاب لازم نیست
سرور و همهمة شیخ و شاب لازم نیست
زمان چیدن یک گل هجوم کی آرند
برای کندن غنچه شتاب لازم نیست
قتیل دیدة پر آب و تیغ ابروتم
زمان ذبح مگر تیغ و آب لازم نیست
سلام آخر قاسم به زحمتت انداخت
مرا که طفل یتیمم جواب لازم نیست
بگو به لشگریان سوارة دشمن
زمان کشتن طفلان عذاب لازم نیست
عدو ز پیکر این گل گلاب میخواهد
برای مجلس ختمم گلاب لازم نیست
ز سوز تشنگی عالم به دیدهام تار است
گل خزان زده را آفتاب لازم نیست
دلم خراب دو چشمت شد از همان آغاز
به کوی عشق بنای خراب لازم نیست
ایام سوگواری امام حسین رو تسلیت عرض میکنم نمیخوای آپش کنی
منتظریم
گلم خواهشا به روزش کن
مطالبت خیلی قابل استفاده وجالبه خواهشا مطلب جدید
منتظرمممممممممممممممممممممممم
دلم سوخت... برای روزهایی که بر من گذشتو حالا دیگه.........!
و من دلم میسوزه برای روزهایی که داره بر من میگذره و ...
سلام
زیارت قبول
نایب الزیاره که بودمید حتما؟
ولی فکر کنم جو اونجا خیلی گرفتتون که دیگه قید دنیای مجازی رو اینطور زدید.
به هر حال محتاج دعاییم حاجی
اجرک الله
من اومده بودم یه عالمه پسته عقب موندمو بخونم ولی هیچی نبود... هی!!!!!!!!!
خدا منو شرمنده شما نکنه
سلام حاج آقا! خوبی؟ امیدوارم حالت خوب باشه و صحیح . سالم باشی...زیارتت قبول.
امیدوارم خدا قسمتت بکنه بازم...قسمت همه جوونا بشه ایشالله...اصلا قسمت همه بشه.
خیلی خوشحال شدم دیدم هستی.
همیشه شاد و با اقتدار بمونی
نیمودین هنوز؟!....
زیارتا قبول باشه.... مرسی که منو فراموش نمی کردین...
سلام
کامنتدونی پست بالا بسته اس؟
سفر حج مشرف شدین؟
امیدوارم با دست پر برگردین
پیشاپیش زیارت قبول
نامه ای از طرف خدا
امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی. وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی وبه نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی ...
دوست و دوستدارت: خدا
چرا این جا آپ نشده هنوززززززززززززز؟
سلام.
میشه
سلام
نیستی
زنده ای؟
سلام از ما
سلام !! منو که یادته !؟؟!؟ آپ کردم گفتم بگم بهت
سلام خیلی قشنگ مینویسید خیلی
فقط سر درد عجیبی رو نثارم کده چرا؟؟؟؟
نمیدونم شایدم ربطی نداشته باشن به هم
خیلی وقته آپ نکردید چرا؟خوشحال میشم بنویسید
حیفه تو دلتون حرف نزارید
ببخشید نمیدونم چی مینویسم
با اجازه لینکت میکنم
به خدا میسپارمت
.•*..*•.ســــــلام ....
.•*..*•. .•.
.•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*چطوری دوست مهربونم؟
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*وبلاگت عالیه عزیزم
.•*.من آپمممممممممم.•*..*•. .•*..*•. .
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. اگه مایل بودی بیا وبلاگمو ببین
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .
-´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•.
´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•.
´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.شاد باشی
#############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•.
###############´´###..•*..*•. .•*..*•.
############### ´###..•*..*•. .•*..*•..
´##################.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´###############..•*..*•. .•*..*•. آرزومند آرزوهــــای قشنگت
´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.•
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.بهانه
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..بای .•*.*.•*.*
.•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مایل به تبادل لینکم
این بازی سرنوشت را ساخته است
چون دیدخودش به بنده دل باخته است
می خواست کسی به ماجرا پی نبرد
بر گردن سیب وگندم انداخته است
سلام شخص ثالث
خسته نباشی
جدا از شعرت لذت بردم... چون منو وادار به تصویر سازی کرد.
اجرت با حضرت زهرا.
اگر با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنین
موفق باشید و شاداب.....
من رفتم
خداحافظ
سلام
نمی دونم چیکار کنم که بتونم یه کم امید وار کننده بنویسم
میتونین کمکم کنین؟
سلام
اگر دستی به وبلاگت بکشی بد نیستا!.
سلام
اگر دلتون هوای امام رضا رو کرده
یه سر به پشت پرچین خیال بزنید
با ترانه ای به روزم
و منتظر حضور شما
سلام
برای شما بابت نوشتن این ..... متاسفم.
آقای عزیز من نمیدونم هر چی اون زمتژان بوده بوده دشمن بوده بوده اما اگه به ولایت اعتقاد داری اگه به امامت ایمان داری چطوررئت میاد در محضر مبارک اقا امام زمان این ..... رو بنویسی؟ برو توبه کن و معذرت بخواه که اگه مثلا مادر شما با بقال سر کوچتون بحث کنه یه بحث کوچول. و اگه این بحث رو مردهای دیگه بگن چه حالی میشه. برو و ان پست رو از وبت حذف کن. به شاعر این شعر هم بگو خارجی حیا کن که دستام میلرزه دارم این رو تایپ میکنم.
آقای عزیز
علی این قدرها هم بی غیرت نبود دخت پیامبر هم که دختری مثل زینب داشت بی دست و پا نبود اما شاید یه سری از مسائل بوده باشه ) نه به این غلیظی) اما مقتضیات زمان رو نه من میدونم نه شما.
معنی صلح حسن جنگ حسین هر دو یکیست آقا.
زینب بی ترس از همه چیز یزید زمان رو محکوم کرد حسین جنگید حسن صلح کرد که امثال شما بشینین و این .... رو به مادرشون بگین؟
به خدا شرم بر ما به خدا وای بر ما و اون شاعر که چطور میتونه تو روی آقاش نگاه کنه بگه من برای مثلا گریوندن مردم یا یه تقمه نون یه چیزهایی از مادرت روایت کردم که اصلا معلوم نیست تا جه حد درست بوده.
آقای عزیز قطعا و صدالبته دشمن دیو صفت نقل و شیرینی برای علی نمیبرده اما .....
عزیز من بگذار بگم که در به پهلوی حضرت خورد و محسن سقط شد آره اما ذوالفقار علی از قلاف بیرون نیومده بود که صدای اذان بلند شد . حضرت رو به خانم فرمودند اگر میخواهی صدای اذان تا ابد در مساجد شنیده بشه بگذار شمشیر علی در قلافش بمونه و حضرت هم با تمام مصائب مثل نمام بزرگان دین ما تحمل مصیبت فرمودند و همین طور در روزی که خلافت به ایشان پیشنهاد شد فرمودند خلافت از آب بینی بز برای من بی ارزش تر است.
علی تشنه قدرت نبود وگرنه در روزی که تمام بزرگان حکم بر خلافت ایشان داشتند آن سه شرط خردمندانه را نمیگذاشتند.....
بحث بسیار است امیدوارم با قدری تامل این پست را از وب لاگ زیبایتان حذف کنید تا ناخواسته باعث شادی دشمنان نشده باشید
به امید ظهور آقات امام زمان در دل تمام منتظران ظهور
بدرود
سلام
...
بدرود
اندر خم یک کوچه روانم
سلام خوبین
ببخشید یه مدت نبودم
ما مخلص همه دی ماهی ها هستیم
چاکرتیم به مولا !
سلام حضرت ثالث
شعرهای مزهبی جالبی می گی،
شاید فکر کنی دارم تعارف می کنم یا چیز دیگه، اما حرف هایی که زدی تو کامنت خیلی منو به فکر وادار کرد. تو درست میگی
سلام .
ساعت بی کوک به روز است و منتظر حضور و نظر محترم شما...
موفق باشید.
سلام
نه آپ میکنی ... نه سر میزنی ؟ کجاهایید؟؟/
سلام
ممنونم از حضور پر لطف شما
در خوابهای زندگی همیشه بیدار باش
چون شقایقی زیبا همیشه بیمار باش
سلام دوست عزیز...
از اینکه با وبلاگ پر از احساست آشنا شدم بینهایت خوشحالم...
آشنایی من با وبلاگت خیلی اتفاقی بود.
از شعر فوق العاده زیبات خیلی خیلی لذت بردم.
بازم آپ کردی حتما خبرم کن خوشحال میشم.
خواستی تبادل لینک کنیم خبرم کن.
منتظر حضور گرمت هستم.
با آرزوی بهترینــــــــــــها:بهــــــــــــــــار
سلام
نظر لطف شماست. خدا رو شکر
خیره انشاالله
همیشه بهار باشید.
همیشه سایه ی غربت
میومد دنبال رامون
با هیشکی نگذر از این جا
که حرمت داره جا پامون
...
مثل همیشه
سلام
دیگه سراغ مانمیای.
عحب شعر هیا خفی میگی ها
خیلی غمگینم کمکم کم
سلام
بذار به حساب سرشلوغی
ممنونم
یکی هست که حتی یادش هر غمی رو از دل میبره ولی معمولا فراموشش میکنیم
سلام
خوشحال میشم نظرتونو راجع به بلاگم بگین.
" فاطمه ، فاطمه است ."
فاطمه فاطمه است
سلام
شما تهران هستید؟
سلام
همه جای ایران سرای من است
نه نه... بیفایدهس... باور کن!... دیگه داری پیر میشی رفیق... خیلی پیر...
دیگه نمیتونی منو گول بزنی...در حالیکه مزه مارمولکی که بهم خوروندی هنوز زیر زبونمه... نه ...
نمیتونی! من تو رو در هر لباسی خواهم شناخت!
***
میدونی شباهت پول با اعصاب چیه؟ خیلی سادهس! شباهت پول با اعصاب....بهش فکر کن!... در تنهایی و در سکوت... به شباهت پول با اعصاب...پول....اعصاب...
***
و هرگز فکر نکن که فقط از خودت شعر در میشه! در واقع این وحشتناکترین اشتباهیه که میتونی مرتکب بشی مرد! با خودت اینکارو نکن مهندس... جوونی هنوز...
بگذار رها شود دل از رنج خیال
از درد و غم، از ثانیه، از ساعت و سال
بگذار کمی در آسمان غرق شویم
پرواز کنیم تا ابد بی پر و بال
حال کردی؟ کفت برید؟ میدونم، میدونم...دوست داری همین الان بری و همه شعراتو (تا افراد بیشتری ندیدنشون) از وبلاگت برداری...میدونم. اما بیخیال، لازم نیست.
***
هنوز داری به شباهت پول واعصاب فکر میکنی حاجی؟
***
این یکی رو هم محض اینکه مواضعت کاملا با خاک یکسان بشه بپذیر!
مثل آدمها باش
و در این رنج مدام
مرگ کندوها را
با عسل جشن بگیر
داشتی؟ خداییش Restart شدی؟ تو مترو سرودمش! خوبه؟
***
زیاد شد و گاه زدن به چاک!
شاد زی
سلامت کو ستوان؟
نه نه... بیفایدس... باور کن... شاید بتونی پولمو خورد کنی ولی عمرا بتونی اعصابمو خورد کنی! این تفاوتشون بود شباهتشون شاید... (دیدی؟)
قبلا با مترونامههات آشنا شدم و ازشون لذت بردم.
ریست که نه ولی رفرشم کردی ستوان
پست هاتون قشنگن، اماچرابه نظم (شعرکلاسیک) نمینویسین؟
منم گهگاهی یه چیزایی واسه دل خودم میگم اماتاحالاسرنوشت همشون شده به آتیش کشیده شدن، اماواسه اولین بارمیخوام نظر یه نفردیگه روهم بدونم،خداروچه دیدین،شایدمنم وبلاگ شعرزدم!
خوشحال میشم نظرتون روبدونم.
چه باک ازسوختن پروانه وارم
چوگردم گردشمع بی مثالت
چودانم شافعم روزحسابت
بودسلطان بی همتا،حسینم
نباشد خوفم ازدشنام رندان
که این دشنام بودنیرنگ شیطان
البته کامل نیس،اگه دوس داشتین بعدأهمشو مینویسم
اول سلام!
نمیدونم چرا احساس میکنم اونایی که گاهگاهی میگفتید برا دلتون نبوده. اگه میبود سرنوشتشون اتیش نبوده. اتیش زدید چون دلتون میخواست. و دلتون میخواست اتیش بزنید چون اونا رو غریبه میدید.
اینی که اینجا نوشتی یه سرنوشت دیگه داشت، نداشت؟ هرچند از توش از سوختن گفته شده ولی نسوخته و نمیسوزه و نمیسوزونه. بلکه خاموش میکنه هرچی اتیشیه. یه روزی خواهی دید.
سربلند و موفق باشی. حتما بقیشو بنویس
سلام...
دو روز پیش رفته بودم دعای گنج العرش، همه رو دعا کردم...تو رو خیلی دعا کردم...کجایی؟...خدایا صحیح و سالم باشه.
سلام
من نیز...
من نباشم کی تورو یا موهاتو ناز می کنه
کی با بالهای شکسته با تو پرواز می کنه
راست بگو من که نباشم
اخمای پیشونیتو کی میاد دونه دونه با حوصله باز می کنه
من نباشم کی می یاد ناز نگاتو می خره
کی میاد دنبال تو ، تورو به خورشید ببره
کی میگه حقها همیشه باتوعه
واسه خاطر تو جون پشت پنجره
من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو می پرسته
کی برات می میمره ، کی نمی شه خسته
کی تو می ذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی می گیره نفسهاش
من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو می پرسته
کی برات می میمره ، کی نمی شه خسته
کی تو می ذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی می گیره نفسهاش
من اگه نباشم
من اگه نباشم
من اگه نباشم
من نباشم کی تحمل می کنه کار تورو
با رغیب رفتنو اذیتها و آزار تورو
تو خودت داور میدون شو بگو
کیه که جواب نده هی تلخی رفتار تورو
من نباشم کی برات قصه می گه تا بخوابی
کی می یاد سراغ رویات تو شبای مهتابی
کی بیداره تا تو خوابت ببره
کی قایم می شه توی ابرها که راحت بتابی
کی قایم می شه توی ابرها که راحت بتابی
من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو می پرسته
کی برات می میمره ، کی نمی شه خسته
کی تو می ذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی می گیره نفسهاش
من اگه نباشم
من اگه نباشم
من اگه نباشم
من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو می پرسته
کی برات می میمره ، کی نمی شه خسته
کی تو می ذاره روی دوتا چشماش
کی اگه نباشی می گیره نفسهاش
من اگه نباشم
من اگه نباشم
من اگه نباشم
**** به امید روز بدون جدائی ****
سلام
واقعا عالی بود...شعر خودتون بود؟؟؟
چقدر دلم گریه میخواد...
سلام
آئینیهای ثالثانه
این گریهها یه روزی گرهگشا میشه
سلام
آخه دلم نمیاد اینجا نیام
خدایا تو رو به حق پهلوی شکسته ی بی بی هممون رو عاقبت به خیر کن.
آمین
سلام
آمین
سلام .
ممنون بابت این شعر ...
نمی دونم چی بگم ... اشکی نداشتم امروز . سوختم کمی ...
سلامت باشید .
یا حق .
سلام
شاید دلیلش این باشه که ...
سلام ثالث گرامی .
تسلیت میگم شهادت بانو فاطمه ی زهرا (س) رو . امیدوارم که خودشون شفیع ما باشند . و ما لیاقت شفاعت ایشون رو داشته باشیم .
آدینه ها به روزه . دوباره خدمت می رسم .
یا حق .
سلام
آمین