شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

ترانه ناتمام

(هوالمحبوب) 

تک و تنها توو بیابون 

قلب پردرد زیر بارون 

دخترم کاش پیش من بود 

یا میرفتم من پیش اون 

*** 

خستم از این همه رویا 

رویای دختر و بابا 

دیگه چشمام سو ندارن 

تا بگردم پی حسنا 

*** 

به دعا اینجا نشستم 

که یه بار کاش میتونستم 

دستای نازتو بابا 

میگرفتم توی دستم 

*** 

 جاتو ای کاش میدونستم 

یا که ای کاش میتونستم  

شبای جمعه روو خاکت

یه دونه گلدون میذاشتم 

***

یادت از یادم نمیره 

دل همش بونه میگیره 

جون بابا تو دعا کن 

که بابا زودتر بمیره 

...

اگه میتونستم توو خلقت دست ببرم شاید ۱۷ اسفند رو از تقویم حذف میکردم 

کاش کتاب زندگی یه جور دیگه ورق میخورد 

کاشکی دخترکوچولوم پیشم میمنوند و نمیمرد 

کاشکی توو سینه من چیزی به نام دل نبود 

کاشکی وقتی داشت میرفت منو میبرد دل نمیبرد 

... 

اگه از صدای ترقه خوشت میاد به اینم فکر کن که یه ترقه میتونه (فقط یه ترقه) یه بابا رو مثل آهوی بره گم کرده ده سال تمام آواره کنه

نظرات 35 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 21 خرداد 1389 ساعت 08:28 ب.ظ http://dey.

سلام .
متاسفم .
نمیتونم درک کنم اما امیدوارم به آرامش برسی

منصوری دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 09:35 ب.ظ http://www.sukhte-del.blogfa.com

سلام . خوبید .
سر نمیزنید ...
فکر میکنم شما بداهه زیاد مینویسید .
ترانه های قشنگی هم میتونید بنویسید
امیدوارم همیشه موفق باشید

سلام
ولی این ترانه ناتموم میمونه تا به همیشه

مینای فردوس چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام.

مینای فردوس منتظر بود که ثالث حرف های یه " نسل سومی نموری پیچیده" رو بخونه و بگه "نه دختر جون! از کوتاهی خودت بود. می رفتی دنبالش، پیداش می کردی! مثل همه ی موهبت های دیگه ای که رفتی دنبالش و الان تو دستت دارن تلف میشن!" (البته بعد از تموم شدن نوشته م یادم افتاد که شما نیز هم به من گفتید نسل سومی.)

مینای فردوس منتظر بود که یه "ثالث"ی از بیرون نسل سوم بیاد بگه چی به چی شد. چی شد که من شدم یه نسل سومی غریبه، که وقتی اسم امام خمینی (ره) میاد با بی ادبی تمام سکوت می کنه!

اگر ثالث نگه کی بگه؟!

می دونم سرتون شلوغه. اما مینای فردوس منتظر ثالث می مونه که بدونه چیزایی رو که باید بدونه.

در پناه خدا. شاد زی!

۱۲.۱۳ چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی اومدم بهت بگم یادت باشه هنوزم دوست دارم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

مینای فردوس سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 12:32 ق.ظ

ثالث صعود می‌کند... چه می‌کنه این بازیکن!!

مینای فردوس سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 12:31 ق.ظ

یه چیزی بگم ثالث...؟

البته فقط چون یه کمی، فقط و فقط یه کمی، دلخورم. مطمئنم تا چند دقیقه‌ی دیگه، مثل همیشه همه چیز از یادم میره و حرفای الانم رو پس می‌گیرم.

*روزای قشنگ پرواز* برای شما و بابای من و دوستای شماها بود، دردایی که مونده مال *ما* و شماها!! حالا به هر کی بگی *بشنو درد فرزند جانباز* بهت می‌خنده! میگه سهمیه دارن برای ورود به دانشگاه! مسخره‌ست، نه؟! یه آدم، حتی یه خانواده، آینده و گذشته و هر چی داشتن و نداشتن و دارن و ندارن، تحت تاثیر یه اتفاق قرار گرفته که آخرش بگن سهمیه داره!! انگار من اگر دانشگاه نمی‌رفتم می‌مردم!! خیلی هم که از سهمیه استفاده کردم!! اما وقتی یه چیزایی رو تو خیابون می‌بینم برام با آب شدن بابا فرقی نداره! یاد بیمارستان ساسان به همم میریزه...

تو قشنگیاش تک پریدید ثالث... تو قشنگیاش تک پریدید بابا... تو قشنگیاش تک پریدید دوستای ثالث و بابا...همه‌تون. تو قشنگیاش شریک‌مون نکردید، اما تو درد و غصه‌هاش، چرا...

شنبه آقای مطهرنیا تو دانشگاه‌مون می‌گفتن *یه زمانی وقتی نام امام خمینی (ره) میومد مردم سه تا صلوات پشت سر هم می‌فرستادن. الان شما ساکت می‌شینین همدیگه رو نگاه می‌کنین! بهتون حق میدم، ایشون رو ندیدین و نشناختین. ما هم که دیدیم، نشناختیم!* امام هم یکی از قشنگیا بوده... تک پریدید...

به بابا که نمیشه گفت *روزای قشنگ پرواز* رو برام معنی کنه. به ثالث میشه گفت... گفتم دیگه.

اگر بیدار موندم، چند دقیقه‌ی دیگه برمی‌گردم برای این‌که حرفام رو خط بزنم. اگر جلوی خستگی چشمای خیسم نتونستم وایسم، خودتون خطش بزنید.

همه‌ی اینا رو گفتم، اما لبام هنوز خندونه. باور کن...

خانومه امروز تو مترو به من میگه *چه قدر خوبه که تو می‌تونی این‌قدر شاد باشی! خوش به حالت!* دلم براش سوخت... آخه ما از شهر ری تا سر خیابون ما همش خندیدیم. اما خانومه فقط ما رو نگاه می‌کرد با تعجب...

دعا نیز هم فراموش نشود پیلیز لطفا! البته امسال هم ما رو ثبت نام نمی‌کنن و تو قرعه‌کشی شرکت‌مون نمیدن... ولی شما حالا دعا کنید! خدا رو چه دیدید... امید که نباید بمیره.

شاد و سلامت باشید همیشه. خدانگهدار.

مینای فردوس سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

نمی‌دونستم جانباز هستید. حس کرده بودم، اما *فقط* حس کرده بودم.


مینای فردوس دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام ثالث.

اول اینکه بازم سپاس فراوان به توان آخرین توان.

دوم اینکه شما خب سرزمین پیچیده‌تون رو به‌روز برسونید خب، البته لطفا!! از اون نوشته‌هایی که توش امین و دانشگاه داره برامون بنویسید.

سوم اینکه مگه شما تابعیت چند تا سرزمین پیچیده رو دارید که وقت نمی‌کنید به ما سر بزنید؟! خب بیاید دیگه لطفا (بازم). مینای فردوس همیشه تو سرزمین (ظاهرا) پیچیده‌ش منتظر دوستان قدیمی (از یه لحاظ) و دوستان جدید (از یه لحاظ دیگه) هست.

چه قدر پرانتز داشت این کامنت!! راستی امروز حرم حضرت عبدالعظیم حسابی خوش گذشت. جای دوستان خالی. آدم بدون نیاز به شارژر، شارژ میشه... انرژی مثبت مضاعف میشه، هم از نظر مقدار هم از نظر میزان مثبت بودن! (ساده بودها)

برای ثالث عزیز و سفارش‌شده‌ی ایشون نیز هم دعا شد فراوان، اگر قابل باشم البته.

راستی من هنوز نمی‌دونم HMS یعنی چه؟! (گفتم که تو دلم نمونه و ندونسته از دنیا نرم!!)

در پناه خدا، شاد زی.

آیدا دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 12:47 ق.ظ http://www.bidemaznoon.blogfa.com

از دست تنهایی فراری می شوم گاهی/ خیلی دچار بی قراری می شوم گاهی

مریم360 شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://chizar360.blogfa.com

سلام دوست من به روزم با جنون تلخ

منتظرت هستم...

زینب پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 03:15 ب.ظ http://eshghojonoon.blogsky.com/

سلام دوست عزیز!
یه دنیا معذرت که انقد دیر اومدم و میخوام سال نو رو تبریک بگم به بزرگیه خودتون ببخشید...امیدوارم سالی سراسر عشق و موفقیت و پیروزی داشته باشین با یه عالمه دل مهربون!ممنون که بهم سر زدین!
اومدم بگم آپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپم بیاین خوشحال میشم!منتظرم!
پایدار باشید تا ابد![گل][بدرود][گل]

مینای فردوس جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 09:51 ب.ظ

سلام ثالث گرامی.

خوش به حال‌تون که رفتید زیارت. من تو ۳ ماه اخیر ۳ بار رفتم، اما بازم دوست دارم برم.

الان احتمالا مشهد باید باشید. خدانگهدارتون باشه. کاشکی برام خاص دعا می‌کردید...

پنجره ای به خلوت خدا جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://youreye.blogfa.com

سلام
مرسی که همیشه وقتی می یام وبلاگم یه پیام پر معنا از شخص ثالث می بینم
منم تسلیت می گم گرچه تازه فهمیدم مرگ تسلیت نداره این تولد آدماس که پر از حس تسلیت گفتنه

تینا جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 07:44 ب.ظ http://redkife.blogsky.com/

فرشته ی کوچک در جایی زیباتر از دنیای کوچک و فانی ما...
چیزی نمیشه گفت جز این که از خداوند بخوام که به شما و همسرتون صبر بده .

آیدا سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.bidemaznoon.blogfa.com

سلاملکم...
دل من فندقی بود... تو چرا اینقدر تند تند ازم عصبانی میشی؟
من نبودم و به نت هم دسترسی نداشتم...توجیه موجهاته:) اما سال نوت مبارک
منم اگه می تونستم ۷ تیر هر سالو از تقویم پاک می کردم... روزی که کنکور داشتم عجب شبی داشت... کی می دونه هر کدوم از این آدما چندتا راز نگفته دارن... می بینی هر چقدرم که می گذره دردش تازه تر میشه!
گل من خبر نداره دل گلدونش می گیره
اگه اون پژمرده باشه گلدونش براش می میره
...

مریم360 سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://chizar360.blogfa.com

سلام ثالث عزیز

رفتن کسایی که واسمون خیلی عزیزن خیلی غمناکه

چون خودم این دردو کشیدم میگم اما چاره ای جز صبر نیست

خودم مشکی پوش عزیزم هستم

بهت تسلیت میگم

کاش این قافله را درد نبود....

مینای فردوس سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام ثالث عزیز.

ایمیلم رو فرستادم براتون که دعا رو برام بفرستید. سپاس فراوان بابت الطاف بسیارتون.

همیشه سربلند و سلامت و شاداب باشید در پناه خدا.

زینب دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://eshghojonoon.blogsky.com/

*من به اندازه ی یک آسمان دلم گرفته میخواهم گریه کنم...فریاد بزنم کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم...کاش میتوانستم نباشم،تمام شوم،بمیرم...

کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویای عشق آزاد سازم...کاش میتوانستم خاموش شوم و زبان فرو بندم،فنا شوم،محو شوم...من از این روزگار خسته شده ام از این لحظه هایی که حال مرا نمیفهمند و کند میگذرند بیزارم من از تمام شاید ها و بایدها متنفرم!!!*
وبلاگ خیلی قشنگی دارین!
اگه الان حالم خوب بود یه عالمه پر حرفی میکردم ولی...
اگه مایل به تبادل لینک بودین بهم بگین...منو با نام *پرسه های عاشقانه * لینک کنین و بهم بگین شما رو به چه اسمی لینک کنم!
پایدار باشین تا ابد!

مینای فردوس دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام ثالث عزیز.

چه قدر شما دوست خوبی هستید. چه خوب. خدا حفظ تون کنه ایشالا!!

فکر نکنم این دعا رو داشته باشم. اگر بتونم از شما بگیرم خیلی خوب میشه و ممنون میشم ازتون.

این برنامه رو هم دانلود نکردم. چون اینترنتم هنوز زنده نشده. اما امیدوارم هنوز!!

این چهل روزی که در پیش دارم به امید خدا هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تقویت میشم. ایشالا.

ضمنا من یه سوالی داشتم از شما. که بهتره در کامنت بعدی بگم!!

شاد باشید و سلامت همیشه.

سروناز دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام
نمی دونستم دخترتون رفته پیش خدا
تو اون دنیا دیگه بازم باهمین
گفته بودی اومده بودی بندر
خوشحال شدم از اینکه یادت بودخواهر کوچولو داری تو بندر
امیدوارم بتونیم به روز همدیگه رو ببینیم

مینای فردوس چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 06:00 ب.ظ

سلام ثالث عزیز.

بله خب. من نوشتم‌شون. هزار تا حرف نصفه نیمه و کوچیک و بزرگ دارشتم آخه، و دارم هنوز نیز هم. بیشتر میشه که کمتر نمیشه ثالث.

فکر کنم داره به جایی می‌رسه که همه فکر کنن روانی شدم. البته همین فکرو هم می‌کنن.

برام دعا کنید ثالث. من حالم خوبه. اما یه کم بیشتر از یه کم سر در گم و آوند استم... البته شاد هستم هنوز ها!!

شاد باشید شما نیز هم. مشهد بودم. به یاد دوستان رواق جدید رو افتتاح کردیم! یا حق.

این نیز بگذرد...
شاد بی

هلیا سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://porchone.mihanblog.com

در چرخزاد متناوب خاطرات,گاه تنها آنچه باقی می ماند پیچواریست که از یک برخورد ساده حاصل می شود و منحنی تغییرات زندگی ما را رقم می زند,آنگونه که شاید تاب تحمل آن را نداشته باشیم.

سلام و درود !!! سال نو مبارک
نمیدونم چی بگم !!! تو اینجور مواقع زبونم بند میاد شرمنده ام
فقط ارامش میخوام از خدا براتون

سارا سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 10:36 ق.ظ http://donedona.blogsky.com

سلام داداش گلم به ترکی عیدو تبریک گفتم
اخه زبان اصلیم ترکی هست

سلام بر شما هم مبارک

سارا یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://donedona.blogsky.com

سلام عموجون بعد ماهها امروز که به وبلاگ افسوس که کلا غم واندوهه اومدم ببینم چه خبر وبلاگ شما را دیدم گفتم منو که فراموش کرده اما خودم میرم به کلبه سبزش اما تاخوندم مطالبشو ناراحت شدم ای خدا چه مصیبتی تسلیت میگم برادرجان اما چه میشه کرد دنیا همینه کاری نمیشه کرد .

اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن


بهترین خوشبختی هاست


( واما داداشی عید اومده هرچند عید واقعی ما ظهور اقاست

نوروز‌‌ روزی است که قائم ما حضرت مهدی (عج) ظهور خواهد کرد و هیچ نوروزی نیست مگر اینکه ما اهل بیت به انتظار فرج نشسته ایم . امام صادق (ع) وسایل الشیعه - ج ۵ - ص

درپناه حق

مینای فردوس یکشنبه 1 فروردین 1389 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام ثالث.

عیدتون مبارک... ایشالا تو سال تازه، هرچی از خدا میخواید و به صلاح‌تون نیز هم هست، نصیب‌تون بشه. آمین. پر از سلامتی و شادابی باشه برای خودتون و خانواده‌تون. بازم آمین.

شاد زی! خدانگهدار.

[ بدون نام ] جمعه 28 اسفند 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام ثالث جان اشکم در اومد
الهی بمیرم
درد بدیه
آخییییییییی
کیبرد خیس شد از اشک
بای

هیلدا چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 08:39 ب.ظ

و خدا هست.. در همین نزدیکی

نزدیکتر از هر نزدیکیتری
یه اتفاق خیلی جالب...

۱۳. ۱۲ sh یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام به آقای شاعر :
یادش به خیر یادمه همیشه هم برای 13 هم مطلبی داشتی ولی حالا . . . . . . . .
منم به شما دوست گرامی تسلیت میگم به خاطر فرشته ی کوچولوتون .
و تبریک برای عید نوروز
بهترین روزها را برایتان ارزومندم
برام دعا کن

سلام به قشنگترین بهانه سرودن. اینم شعر۱۳:
اون روزا یادش بخیر خیلی بهم سر میزدی
خیلی تنها شدم اما نمیگم که تو بدی
آخرین خواهش شخص ثالث اینه نازنین
قبل رفتنم بیا یه بار دیگه پیشم بشین
...
بخدا دلم میخواد بازم براش شعر بخونم
ولی اون شعرای قبلیمو نخونده چه کنم؟
آخه اون هزار هزار عاشق دلباخته داره
شخص ثالث منم و از همه رونده چه کنم؟

رها شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام اخوی
گاهی دلم برایتان تنگ میشود
گاهی کلوخ که نه سنگ میشود
اگه تو انطور بنویسی ژس من چی باید بگم ؟
دیوونم کردی دیونه .خدا هیچکی دلش مثل یه مادر نباشه.

رهگذر سه‌شنبه 18 اسفند 1388 ساعت 08:45 ب.ظ http://diba123.blogfa.com

سلام
صبر بر مصیبت پاداش زیادی داره صبور بمانید .
محتاجیم به دعا . دعا کنید این رفتن فقط رفتن صرف نباشه . هر چند که می دانم شهدا دست خالی کسی را بر نمی گردانند

شقایق سه‌شنبه 18 اسفند 1388 ساعت 08:39 ب.ظ http://shaghayegh56.parsiblog.com/

کاش میدونستم کجا زیر خروارها خاک بدنه کوچیکشو خاک کردن تا میرفتم در آغوش میکشیدمش... آخه بچم بود ... پاره ی تنم بود... تمام بدنم داره میلرزه ... دوباره میام

...

مریم توفیقی دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 11:26 ب.ظ http://tofighee.persianblog.ir

سلام شاعر .
تسلیت و دل آرام منو بپذیرید ... می دونم خیلی سخته خیلی ولی اگه بدونید الان در چه جای خوبی هست از شدت غصه و اندوهتون مطمنا کمی کاسته میشه .
صبوری رو بیشتر پیشه ی احوالتون کنید و مطمئن باشید که با آرامشتون آرامش بیشتری رو نصیب گل سفر کرده تون می کنید .

مینای فردوس دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام ثالث.

من دارم میرم سفر. میرم جنوب. گفتن اروند نا آرومه. دارم میرم ببینم نا آرومیش اندازه ی من هست یا نه...

مامانم اس ام اس زدن به من. میگن که "مینا! نری رو مین ا". خنده شد. اما الکی. دروغکی...

حلال کنید. در پناه حق. خدانگهدار.

مینای فردوس دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 10:24 ق.ظ http://silveraster.blogsky.com

سلام ثالث گرامی...

چه اسم نازی داشته فرشته کوچولوی شما.

منم به دلیلی شبیه دلیل شما، از این صدا و از این روزا دل خوشی ندارم. امیدوارم خدا به همه ی دردمندان صبر بده! (صدای آمین تونو شنیدم.)

شاد زی دیگه... خدا که هنوز هست.

آرمین آران دوشنبه 17 اسفند 1388 ساعت 07:24 ق.ظ http://aranlar.blogsky.com/

روز جهانی زن مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد