(هوالمحبوب)
سهم من از زلال چشمان تو
نگاه دزدانه در آیینه هاست
حرمت دزدیدن یک ستاره
حلالترین حلال آئین ماست
رأی به زندانی من داده ای؟
بهشتتر از بهشت بندت کجاست؟
(هوالمحبوب)
قاصدک یهزحمتی برات دارم
گوش بده ببین چکار باهات دارم
قاصدک یه عقدهای تو دلمه
گفتنش به هر کسی مشکلمه
قاصدک گوش بده درد دلمو
تا شاید تو حل کنی مشکلمو
درد دل با تو برام دلنشینه
قاصدک زحمت من برات اینه
اگه با نسیم هنوز همسفری
سمت باغ اگر که پیغام میبری
اگه با گلا هنوز همنشینی
گل نرگس رو هنوزم میبینی
وقتی آروم میگیری کنار اون
اگه افتادی بهیاد حرفامون
حرفامو آروم آروم بهش بزن
بعد بیا هرچی که گفت بگو بهمن
برا من خوب میشه این رو بدونم
چی میگه وقتی براش شعر میخونم
شعر من با حرف دل یکی شده
این یکی قاصد اونیکی شده
پس بهش حرف دلو با شعر بگو
همشو، نکته بهنکته، مو به مو
اولش بهش بگو دلتنگشم
چشمبهراه چشمای قشنگشم
یاد اون مونس هر روز و شبم
روز و شب اسم قشنگش رو لبم
وقتی اسمشو رو لبهام میارم
تو دلم یه احساس خوبی دارم
اگه دیدی اخماشو تو هم نکرد!
اگه تاق ابروهاش رو خم نکرد!
پس اونوقت بهش بگو دوسش دارم
واسه دوست داشتنشم دلیل دارم
دلیلش اینه که دوستداشتنیه
هی میخوام نگم، ولی گفتنیه
خیلیا ندیده عاشقش شدن
پس ببین چی میکشه این دل من
قاصدک دوسش دارم یهعالمه
بهخدا هرچی بگم بازم کمه
اگه پانشد که از پیشت بره
پس اونوقت نوبت حرف آخره
قاصدکه هر حرفی رو نمیشه زد
ولی من میگم چه خوب باشه چه بد
قاصدک دیوونگی آئینمه
مجنونم، لیلیپرستی دینمه
قاصدک بهش بگو عاشقشم
نمدونی از عشق اون چی میکشم
واسه حرف آخرم سند دارم
رونوشتشم بخوای من میارم
سندم سوخته ولی معتبره
تازه رونوشتشم باهاش برابره
اون سندسوخته من قلب منه
که بهیاد اون تو سینم میزنه
مُهر روی سندم مِهر اونه
میدونم، خودش هم این رو میدونه
رونوشت اون سند چشم ترم
بذار از آخر قصه بگذرم
...
(هوالمحبوب)
صد چشم مرا ناظر
من چشم به چشمانت
صد گوش بهدیوارم
من گوش به فرمانت
صد جام به دست من
من دست به دامانت
صد باغ و چمن گر هست
من سوی بیابانت
صد سرو نباشد چون
آن قد خرامانت
صد سال دگر هم باز
من طالب و خواهانت