شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

داروی عشق

لبخند تو رویای شب و روز حقیر است

قلبم به همان گوشه لبخند تو گیر است

قلبم ز تپش ماند و دوایش لب لعلت

دارو برسان زودتر از زود که دیر است

جنگ ترکیبی

تیر مژگان و کمان ابروان

دام زلف و شربت لبهایتان

جنگ ترکیبی است با من میکنید

پادشاه ملک زیباصورتان

محاکمه

گناهم چیست 

که دلتنگ نگاهت می‌شوم هر دم؟

گناه از توست

که زیبایی

وگرنه دیرگاهی هست

که من از عشق 

حذر کردم

رخ در رخ

آید آنروز که رخ در رخ تو باشم و در چشم قشنگت نگرم، مست شوم، بوسه ز لب گیرم و فارغ ز زمین و ز زمان و همه‌ی هست شوم، پیکر مهسای تو را سخت در آغوش بگیرم و بگویم که تو را دوست همی‌دارم و دانم که تویی راحت جانم؟

مشرق زیبایی

دلداده‌ای سرگشته در این گوشه عالم منم
محکوم هجر و حبس در زندان درد و غم منم
هم مشرق زیبایی و زیبای مشرق هم تویی
حیران و سرگردان شرق و غرب عالم هم منم

طبع شعر

از من سلام بر تو زیباترین بهانه
صبح قشنگی آغاز کردم به یک ترانه
بعد از نماز صبحم مستی سراغم آمد
همراه مستیم شد یک حس عاشقانه
رفتم سراغ عکست محو نگات گشتم
یک بوسه هم گرفتم از عکس مخفیانه
این طبع شاعرانه، این شعر عاشقانه
این عشق مخفیانه، مخفی و بی‌نشانه
اما نه عشق رسواست، رسوا شوم چه زیباست
رسوای عشق گشتن، در محفل شبانه
اصلا چرا شبانه؟ رسوای عالمم کن
ممنونم از تو ای عشق، ای عشق شاعرانه
پایان این غزل نیست این بیت آخرینم
آغاز عشق‌بازی‌است، این شعر هم نشانه.

حلالیت

بعد از آن حادثه شوم دو جا هی رفتم

یا به دیدار سکینه یا به دیدار رباب

تا رضایت طلبم بابت یک بدقولی

به حرم داد یلم وعده مشکی پرآب

...