(هوالمحبوب)
خیلی کوتاه بود... شاید کوتاهتر از یک ثانیه...
برگشتم... یه نگاه کوتاه... خواب بود...
یه روز کوتاه...
یه تماس کوتاه... خودتو برسون...
یه فرصت کوتاه... دیر رسیدی آقا، متاسفم...
دیر رسیدم... خیلی هم دیر. اونقدر دیر که حتی فرصت نشد... کاش لااقل میدونستم قبر کوچولوش کجاس؟
کاش کتاب زندگی یه جور دیگه ورق میخورد
کاشکی دختر کوچولوم پیشم میموند و نمیمرد
کاشکی توو سینه من چیزی به نام دل نبود
کاشکی وقتی داشت میرفت... دل نمیبرد... منو میبرد
...
امروز هفده اسفنده... اگه الان میبود...
(هوالمحبوب)
گفت آپ نمیکنی؟ گفتم یه جورایی دل و دماغ ندارم. گفت آخه این روزا ولنتاینه. گفتم خوب. گفت خوب که خوب روز عاشقاس. گفتم روز عاشقا!؟... روز عاشقا! مگه عاشق روز و شب داره؟
بگذریم. راستش بحث دل و دماغ رو همینجوری آوردم که پاراگرافم ردیف باشه والا خدا میدونه هیچوقت نخواستم برات کم بذارم. بعضی وقتا بدرقم کفگیر وقت به ته دیگش میخوره. فعلا بهدلیلی این مطلب رو تکرار میکنم. توش یه رابطه هست. ببینم میتونی به قول مهندسا یه منحنی بهش برازش کنی.
شخصک ثالث (یعنی وقتی 5ساله بوده): مامان بلیم خونه بابابژلگ؟
...
شخصچه ثالث (بزرگتر از شخصک یعنی حدود 10 سال بعد): بابا کی میریم خونه عمو؟
...
شخص ثالث (25 سال بعد): خانم! یه سر بریم خونه بابام، بزرگ فامیله.
...
جناب شخص ثالث (40 سال بعد): خانم! بچههارو حاضر کن یه سر بریم خونه داداشم، بزرگ فامیله!
...
حاجآقا شخص ثالث (55 سال بعد): خانم! چرا کسی بهمون سر نمیزنه؟ مثلا بزرگ فامیلیم!
...
گرگ اجل یکایک زین گله میبرد
وین گله را بین که چه آسوده میچرد!
...
راستی متغیر این معادله میدونی چیه؟
شخص ثالث از مجموعه تمام موجودات زنده دوپای روی زمین (از جمله ...)
(هوالمحبوب)
این روزا محرمه... ولی سالگرد کربلای 5 هم هست. پارسال این متنو برا یه نسل سومی کامنت گذاشتم... یه خورده باید حوصله داشته باشی تا بفهمی چی به چی شد...
منو ببخش
منو ببخش نسل سومی، منو ببخش اگه فراموشت کردم، اگه تنهات گذاشتم. اگه پای درد دلت ننشستم. اگه فریادتو نشنیدم. اگه چراهات رو جواب ندادم. اگه برات چرا ایجاد کردم. اگه خودم هم خیلی چیزا یادم رفت. اگه اون روزای بهیادماندنی رو فراموش کردم. اگه اون روزای خوبو قربونی کردم. اگه اون روزای طلایی رو برای تو نگه نداشتم. اگه برات از اون روزا نگفتم. اگه ندیدمت که چقدر دلت پاک و خدائیه. اگه از خدا برات نگفتم. اگه برات نگفتم که اون روزا میشد خدا رو بهراحتی ببینی. اگه نگفتم امین چه وعدههایی بهش داده بودن. اگه نگفتم مجید حتی حوریا رو هم تحویل نگرفت. اگه نگفتم مهدی پس از سه روز نخوابیدن تو خاک دشمن باز وقتی بهاشتباه برای نگهبانی بیدارش کردن نگفت من مهدی زینالدینم، فرمانده لشکرم، سهروزه نخوابیدم. بعد هم برای اینکه نشناسنش کلاهشو روی سرش کشید و رفت تا صبح نگهبانی داد. اگه نگفتم از اون شبی که محمدابراهیم در غیاب تدارکاتچی لشکر یه گردان تازه از راهرسیده رو شام داد و وقتی گفتن برای سلامتی این برادر تدارکاتچی صلوات و بهش تذکر دادن که دفعه بعد زودتر بجنبه نگفت من محمدابراهیم همتم، فرمانده لشکر 27. اگه از اونی که حتی اسمشو هم نمیدونم ولی میدونم که همه چیزو تو آمریکا رها کرد، بهترین زندگی، بهترین شغل، بهترین دانشگاه، بهترین منزلت اجتماعی رو و در تنهایی توی نیزارای طلائیه خدا براش بلهبرون گرفت. اگه نگفتم که اونا فقط فقط فقط یه وعده رو قبول کردن، تا بهش نرسیدنم کوتاه نیومدن. اگه نگفتم وعده و وعید و پول و خونه و ماشین و بهقول خودت کوفت و زهر مار مال ما آدمکوتولههاس. اگه برات باز نکردم که ما توی جنگ به خیلی از آرمانها رسیدیم، به اقتدار رسیدیم (نه عجله نکن، زودم موضع نگیر)، به سربلندی رسیدیم، به شکستن ابرقدرتهای بزرگ رسیدیم، به باور رسیدیم، به این رسیدیم که جوون ایرونی باور کنه که میتونه 8 سال با دست خالی مقابل تمام فناوری بایسته. باور کنه که میتونه توی خیلی جاها سرآمد باشه. به این رسیدیم که دشمن قدار 8 سالمون بگه: خیال حمله به ایرانیا رو از سربیرون کنید، اونا یارای مقابله با هر تهدیدی رو دارن. باید اینارو بهت میگفتم.
باید بهت میگفتم که دفاع مقدس 8ساله ما این برکات رو داشت. باید میگفتم که حتی اگه سال 61 جنگو تموم میکردیم تهدید رو نمیتونستیم تموم کنیم. باید بهت میگفتم که نقشه داشتن و دارن دوباره حمله کنن. باید بهت میگفتم جنگ تموم نشده، باید بهت میگفتم که هرچند من جلوی موشکاشونو گرفتم ولی نیروهای اهریمنیش از جای دیگه دارن میان، مواظب خودت باش.
نگفتم، حواسم پرت شد، مشغول دنیا شدم، به نامحرما اجازه دادم غنیمتای طلایی اون دوران رو به تاراج ببرن. اجازه دادم اهریمن تا توی خونم بیاد. بیاد و کاری کنه که نسل سوم کاملا از من بیگانه بشه و من مجبور باشم یه شخص ثالث باقی بمونم. کاری کنه که نسل سومی عزیز گمون کنه من به هوای وعدههای آدمکوتولهها رفتم جنگ. کاری کنه که جوان غافل کشورم بگه: من شرمم میاد از اینکه ایرانیم. کاری کنه که یادگارای ارزشمند شهدا احساس بیهویتی کنن.
منو ببخش
منو ببخش نسل سومی غزیز، منو ببخش، هرچند میدونم شما نسل سومیها با اینکه من غفلت کردم ولی خودتون خیلی چیزا رو خوب میفهمین. جای اون همه حسرت این منو خوشحال میکنه. خوشحالم که یک نسل سومی وقتی درد یک جانباز رو میبینه یا میشنوه میخواد از بیتابی همهچیزو بههم بریزه. خوشحالم که یک جوان هفده ساله که الان باید مثلا تموم حواسش به انتخاب مد برای پارتی باشه، به سیاستای سیاستمدارا ایراد میگیره، ایراد منطقی هم میگیره. خوشحالم که با همه این درد دلایی که داره باز میگه: (من به ایرانی بودنم افتخار میکنم). خوشحالم که دنبال پرکردن خلأ روحی دختر شهیده. خوشحالم و امیدوار.
نسل سومی نازنین، متنتو بارها و بارها خوندم. ذخیرش کردم تا برای همیشه درد دل یک نسل سومی پیشم باشه. بازم خوندم، یادداشت برداشتم، دستهبندیشون کردم. بعدم براشون جواب نوشتم. موقع نوشتنم هم خندیدم و هم گریه کردم. به غفلتای خودم گریه کردم به هوشیاری جوونامون خندیدم. از ته دل هم خندیدم. خوشحالم که خیانتای من نسل دومی رو خدا با عنایتای خودش به نسل سومیها کمرنگ کرده. نسل سومی عزیز، همه چراهات منطقیه، خیلیاش چراهای منم هست. خوبه که حرفای همهمون مغز داشته باشه. خوبه که من، تو، او، نسل سومیها، نسل دومیها و نسل اولیها این رو یادمون باشه که
ایران مال ماست و ما ایرانی هستیم
باید آبادش کنیم، اونائی هم که این خیانتارو به حکومت اسلامیمون میکنن از همونایی که خودت اسم بردی تا بقیه خودشون کمکم رسوا میشن. ایران رو کسی از خارج نمیاد آباد کنه، من و تو باید آبادش کنیم. با همه خوبیها و بدیهاش.
این نسل سومی که خیلی هم عزیزه و خیلی وقتا ذهن منو به خودش مشغول میکنه در جوابم اینو نوشت:
باز در حجم زمستانی سردی دیگر
سایه گسترد شبی دیگرو دردی دیگر
شب نفرین شده ی رایت یلدا بر دوش
شب ننگی الم کشتن فردا بر دوش
امشب از مملکت زاغ و زغن می آیم
از لگدمال ترین سمت چمن می آیم
گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت
سر این قصه دراز است ولی خواهم گفت
من فروپاشی ارکان وفا را دیدم
خوش ندارید ولی اشک خدارا دیدم
چه چمن ها که نروییده پریشان کردند
چه خدایان که فدای دو سه من نان کردند
چه لطیفان که به پیران حبش بخشیدند
چه ظریفان که به مشتی تن لش بخشیدند
همه را دیدم و در بستر خون خوابیدم
این حکایت تو فقط می شنوی من دیدم
شهر با دهن روزه به دریا بردند
کوزه بر دوش به دریوزه به دریا بردند
آشنا مردی و عصمت به اسارت رفته
جرعه نه جام نه میخانه به غارت رفته
دیده آماج کمان است قدم بردارید
سینه تاراج خزان است قلم بردارید
کم بدین ورطه کشاندندو تحمل کردیم
کم به ما آب ندادند ولی گل کردیم
کم تو را بر سر بازار ملامت کردند
کم نوشتیم و نخواندند و قضاوت کردند
کم پراکنده شدیم از دم درهای بهشت
به گناهی که نکردیم و قلم زود نوشت
این خوارج همه را غرق ریا می بینم
بر سر نیزه نه قرآن که خدا می بینم
ترک این طایفه کن حلقه به گوش دل باش
تو سلیمانی و ایا ران ملخ عاقل باش
شعر بیراسته تقدیم فلانی نکنید
رخنه در دین خود از بیم فلانی نکنید
نردبان دو سه تن پست تر از خود نشوید
آلت دست فرو دست تر از خود نشوید
مگذارید مگس نغمه سرایی بکند
دیو در هیبت منصور خدایی بکند
بر سر خانه ب اجدادی خود برگردید
شهر رسواست به آبادی خود برگردید
این رفیقان که به مهر تو کمر می بندند
خویش که خوردند به نان و نمکت می خندند
های پابسته هل هله ی نوح اینجاست
پاره این تخته بهل قل قله ی نوح اینجاست
شاید این چوب ستردن گل امید شود
این شب یائسه آبستن خورشید شود
(هوالمحبوب)
گفت همه جمع شید میخوام مطلب مهمی را بگم که باید همه باشن. شما بایستید تا اونایی که نرسیدن برسن، به اونایی که جلو رفتن بگین برگردن.
...
این تا اینجا بمونه چون هممون میدونیم که اون روز توو غدیر خم چه خبر بود. فقط عبارتایی رو که رنگی کردم دوباره نگاه کن و تا آخر فکر کن ببین برای چی رنگیشون کردم.
میخواستم برای این مناسبت یه تصویر از کره ماه بذارم که تووش واضحا یک خط بزرگ که نشان دهنده بروز یک شکاف بزرگ در ماه بوده رو نشون میده. هیچ جای تاریخ هیچ اشاره ای به این موضوع نشده الا یه جا... قصه شق القمر رو بلدی؟ ولی خوب نذاشتمش.
میخواستم ترجمه یه مقاله لاتین رو بذارم که توش نویسنده به ماجرای کوهنوردای کوه آرارات و پیداشدن تخته پارههای عجیب که بعدا دانشمندای روسی گفتن مربوط به کشتی نوحه پرداخته، بذارم که خوب نشد... میدونی روی تنها تختههای به جا مانده از کشتی نوح که الانم توی یه موزه توو مسکو نگهداری میشه چی نوشته شده بود؟؟؟ بماند.
میخواستم ماجرای چندتا سرباز ایتالیایی رو که داشتن توو جنگ سنگر میکندن و یه لوح طلایی پیدا کردن و دست به دست رسوندنش به دست دانشمنداشون تا ببینن روش چی نوشته و این لوح زرین مال کیه، بیارم، که خوب اونم فعلا نشد. فکر میکنی ماجرای اون لوح زرین چی بوده؟؟؟
دیدم به جای همه این مطالب خوبه به روز کردن وبلاگ رو این دفه عمومیش کنم! چجوری؟ ببینیم:
مقصود خدا و مصطفی حاصل شد
ای اهل ولا، نمازتان کامل شد
در گوش جهان بانگ ولایت پیچید
تا آیه اکملت لکم نازل شد
از ذکر علی مدد گرفتیم
آن چیز که میشود گرفتیم
در بوته آزمایش عشق
از نمره بیست، صد گرفتیم
علی در عرش اعلا بینظیر است
علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولایم نویسم
چه عیدی بهتر از عید غدیر است؟
خورشید چراغکی ز رخسار علی است
مه نقطه کوچکی ز پرگار علی است
هرکس که فرستد به محمد صلوات
همسایه دیوار به دیوار علی است
تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است
مستی قلب عاشقم از جام کوثر است
بر سردر بهشت خدا حک شده چنین
بختش بلند است هرکه گرفتار حیدر است
اوصاف علی به هر زمان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
در جشن ولیعهدی مسعود علی
تبریک به صاحبالزمان باید گفت
شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عاشقی مستانه فرمود:
اگر آتش به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
که گفته که خدا در عرش راضی است
از آن دل که ز مهر یار خالی است؟
چرا دشمن نمیخواهد بفهمد؟
وضوی بیعلی یک آببازی است
گفتم آخر عشق را معنا کنیم
بلکه جای خویش را پیدا کنیم
آمدم دیدم که جای لاف نیست
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست
آمدم گفتم به آوای جلی
عین یعنی عدل مولایم علی
شین یعنی شور الله الصمد
قاف یعنی قل هوالله احد
علی را قدر پیغمبر شناسد
که هرکس خویش را بهتر شناسد
...
اینا اس ام اساییه که از امروز صبح برام رسیده. و خدا میدونه که چقدر دیگه هم بوده که به من نرسیده.
راستی فهمیدی چرا اون دوتا عبارت رو رنگی کرده بودم؟؟؟
عید ولایت مبارک
(هوالمحبوب)
این آقا مهدی که حالا دیگه توو گفتن جملات پاتکی به مراتبی دست پیدا کرده اون شب داشت در معیت، تیوی نگاه میکرد. تیوی هم داشت مأموریت اصلیش یعنی آگهی بازارگانی پخش میکرد. تبلیغ اون مؤسسهای بود که آدما دارن با بالابر (لیفتراک) پولای گنده و سکههای گنده رو جابجا میکنن تا بدنشون به مشتریاشون! البته این از نگاه من و شاید ما.
اما آقا مهدی همون جور که داشت باز نکتهبینی میکرد گفت:
بابا... آدما رو نگاه کن... چقدر کوچیک شدن!!!
و من باز درمونده از مباحثه با بندهزاده، فیالمجلس فقط تونستم باباگونه نگاهش کنم و با خودم بگم: آی گفتی بابایی... ما آدمبزرگا چقدر داریم کوچیک میشیم... و الا سکه همون سکه دو سانتی و اسکن همون اسکن ۱۵سانتیه.
(هوالمحبوب)
میدونم شنیدیا ولی بازم یه نگاه بنداز
استاد راهنما: جناب آقای دکتر الوندی
کاری از: خانم سعیده موسوی
محقق ژاپنی دکتر ماسارو ایموتو با انتشار یافتههای تحقیقات خود مدعی شد که مولکولهای آب نسبت به مفاهیم انسانی تأثیرپذیرند. نظریه این محقق ژاپنی که تاکنون از سوی مؤسسات علمی فیزیکی و زیستشناسی مورد تأیید قرار گرفته است، مبتنی بر بررسی نمونههای فراوانی از کریستالهای منجمدشده آب و مقایسه آن با یکدیگر است.
کتاب ایشان با عناوین مختلفی چون The messages from water در چندین جلد منتشر شده است. ایشان در اغلب کشور های دنیا سمینارها و کنفرانسهایی با این پیام داشته و دارند.
پروفسور «ایموتو» معتقد است که مفاهیم متافیزیکی محیط بر روی ترکیب مولکولی آب تأثیر میگذارد. این دانشمند ژاپنی که فارغالتحصیل دانشگاه یوکوهاماست، دارای یک مؤسسه تحقیقاتی به نام IMH در ژاپن است که امور تحقیقاتی مربوط به کریستالیزه شدن آب را در آنجا انجام میدهد. دکتر ایموتو معتقد است همانطور که شکل ظاهری آب نسبت به ظرفها ومکانهایی که در آن قرار میگیرد تغییر میکند، شکل مولکولی آب هم نسبت به محیط و شرایط پیرامونی خودش تغییر میکند. آبهایی که راکد هستند مانند آب پشت سد ها و آب دریاچه ها بدلیل عدم پویایی و حرکت از لحاظ نمای مولکولی زشت و کریه هستند. همچنین آبهایی مانند آب رودخانه ها با وجود جاری بودن و سیلان داشتن بدلیل اینکه از میان شهر ها می گذرند و اکثر مردم دارای افکار منفی هستند نمای زشتی پیدا می کنند. (این نظر دکتر ایموتوست)
دریاچه بیواکو بزرگترین دریاچه در مرکز ژاپن است اما چون آب دریاچه راکد است و ایستاده، همین سکون و ایستادن باعث می شود مولکولهای آب زشت شوند.
دریاچه بیواکو سد فوجی وارا
چون آب این رودخانه از میان شهر ها می گذرد و بدلیل طیف غالب منفی آدم ها نمای مولکولی آب به این شکل در آمده است. آب هایی که تازه از دل کوه بیرون می آیند بدلیل اینکه در معرض افکار منفی قرار نگرفته اند نمای مولکولی خود را حفظ کرده اند. این عکس دقیقا مربوط به زمانی است که چشمه از دل کوه بیرون می آید.
رودخانه یودو چشمه سانبوئجی
چشمه سایچو چشمه شیمانتو
دکتر ایموتو آزمایشهای خود را به مکانهای خاصی محدود نکرده و آنها را با آبهای مختلف، در کشورهای مختلف انجام داد. این عکس مربوط به رودخانه لوردز در فرانسه می باشد.
چشمه لوردز فرانسه کوهستان کوک گلاسیر نیوزیلند
تاثیر دعا:
دکتر ایموتو از عده ای خواستند که در کنار سد فوجی وارا بایستند و دعا بخوانند و آب را قبل و بعد از دعا آزمایش کردند.
سد فوجی وارا قبل از دعا بعد از دعا
دریاچه برزیل بعد از دعا
دکتر ایموتو معتقد است که خلوص نیت در دعا بسیار مهم است مانند داستان حضرت موسی زمانی که قومش برای بارش باران دعا می کردند و به موسی وحی شد که در میان شما گناهکاری است که مانع از بارش باران می شود.
آب مصرفی بشدت بی قواره وزشت است، چون از میان شهرها وروستا می گذرد و مردم مملو از فکر منفی هستند.
آب لوله کشی شهر
ایموتو معتقد است که دعا از راه دور هم موثر است. ایشان از 500 نفر از اساتید مسائل معنوی خواستند که در روز معین و در ساعت مشخصی برای لیوان آبی که روی میزشان گذاشته اند دعا کنند. تصویر زیر مربوط به این لیوان آب لوله کشی شهر بعد از دعا 500 نفر از این اساتید می باشد.
آب لوله کشی بعد از دعا
دعای سانستکریتی دعای بودایی
آقای ایموتو بر روی تاثیر موسیقی روی آب هم کار کردند. روی آب موسیقی های مختلفی پخش میکردند و واکنش مولکولی آب را بررسی می کردند.
هوی متال پاستورال بتهوون
آهنگی از موزارت آهنگ هوا برای ردیف جی از باخ
آهنگی از شوپن رقص سنتی
آهنگ Goldberg variation باخ موسیقی Hado
آب نه تنها از رفتار و افکار ما تاثیر می پذیرد بلکه نسبت به نوشته ها نیز واکنش نشان میدهد. ایموتو با چسباندن برچسب هایی روی بطری های آب واکنش آب را بررسی می کرد.
برچسب آدولف هیتلر برچسب مادر ترزا
برچسب مادر شیطان فرشته
روح سلام
شادی عشق زن و شوهر
ایموتو معتقد است که اگر با آب با زبانهای مختلف برخورد کنیم در مقابل همه کلمه های مثبت واکنش آب زیبا و در مقابل همه کلمه های منفی واکنش آب زشت خواهد بود
متشکرم به زبان ژاپنی (هاری گاتو) مرسی
واکنش آب نسبت به کلمات دستوری خوب نیست:
انجام بده با هم انجام دهیم
خودت را دوست داشته باش حالم را به هم زدی، میکشمت
دکتر ایموتو آب را در کنار گلها قرار داد و متوجه شد که مولکولهای آب خود را به شکل گلها در می آورند. بنابراین احساس نشاط و شادمانی و انرژی که انسان از طبیعت می گیرد بدلیل اینست که مولکولهای بدن ما خود را به شکل طبیعت در می آورند.
در ایران هم خانم حمیده بیطرف با طرح شهادت آب توانست در جشنواره خوارزمی رتبه دوم را کسب نماید. ایشان آزمایشهای خود را روی سایر پدیده ها نیز آزمایش نموده اند. زیباترین شکلی که آب از خود نشان داده است زمانی است که برای آن قران پخش شد. هم اکنون نیز محققین ایرانی با همکاری موسسه IHM واکنش آب را در مورد 99 اسم خداوند آزمایش می کنند که به طرح نودونه شهرت دارد.
اما حالا که:
تا 70% کره زمین را آب تشکیل می دهد،
تا 60% وزن بدن انسان را آب تشکیل میدهد،
تا 70% وزن ماهیچههای انسان را آب تشکیل میدهد،
تا 80% خون انسان را آب تشکیل میدهد،
و 90% ریههای انسان را آب تشکیل میدهد،
به نظر شما خوب فکر کردن، خوب حرف زدن، خوب عمل کردن و ... کلا خوب بودن چقدر می تواند در ایجاد احساس شادابی و نشاط تأثیر مستقیم و بی هزینه داشته باشد؟
منابع:
www.masaru-emoto.net
www.hado.net
www.thank_water.net
www.adhikara.com
www.oloombateni.org
www.wellnessqoods.com
www.masaru-emoto.net
www.hado.net
www.thank_water.net
www.adhikara.com
www.oloombateni.org
www.wellnessqoods.com