شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

مشرق زیبایی

دلداده‌ای سرگشته در این گوشه عالم منم
محکوم هجر و حبس در زندان درد و غم منم
هم مشرق زیبایی و زیبای مشرق هم تویی
حیران و سرگردان شرق و غرب عالم هم منم

طبع شعر

از من سلام بر تو زیباترین بهانه
صبح قشنگی آغاز کردم به یک ترانه
بعد از نماز صبحم مستی سراغم آمد
همراه مستیم شد یک حس عاشقانه
رفتم سراغ عکست محو نگات گشتم
یک بوسه هم گرفتم از عکس مخفیانه
این طبع شاعرانه، این شعر عاشقانه
این عشق مخفیانه، مخفی و بی‌نشانه
اما نه عشق رسواست، رسوا شوم چه زیباست
رسوای عشق گشتن، در محفل شبانه
اصلا چرا شبانه؟ رسوای عالمم کن
ممنونم از تو ای عشق، ای عشق شاعرانه
پایان این غزل نیست این بیت آخرینم
آغاز عشق‌بازی‌است، این شعر هم نشانه.

حلالیت

بعد از آن حادثه شوم دو جا هی رفتم

یا به دیدار سکینه یا به دیدار رباب

تا رضایت طلبم بابت یک بدقولی

به حرم داد یلم وعده مشکی پرآب

...

نخ و فولاد

یک پنجره فولاد و دو عالم نخ حاجت

این قصه فولاد و نخ و ضامن آهوست

جامانده

چشم من مات مسیری... که نشد قسمت پایم

سلفی حقارت

من معتقدم لجن شرافت دارد 

بر بیشرفی که او وکالت دارد 

از ملت سربلند ایرانی که 

عمری است نشان استقامت دارد

از تبار حیدر

من مرد میدانم مترسانیدم از جنگ
چیزی ندیدم از شما جز کفر و نیرنگ
من از تبار حیدرم، ای نهروانی
تا دست بر قبضه نبردم گم شو الدنگ