شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

خاتون

(هوالمحبوب)

بچگیام وقتی میخوندم" دویدم و دویدم سر کویی رسیدم دوتا خاتون رو دیدم" نمیدونم چرا حس میکردم خاتون این شعر با بقیه فرق داره. احساس میکردم خیلی محترمه... احساس میکردم وقتی یکی از خاتونا بهم آب میده تا بدمش به زمین یه مفهومی داره... یه شب یه خوابی دیدم... بعد تصمیم گرفتم... ولی یازده سال بعد تونستم. قبلا یه فصلشو با هم خوندیم. خیلی دوست داشتم امسال فصل دومشو میتونستیم باهم تموم کنیم.نمیدونم چندتا فصله. فصل اول رو یه بار دیگه با من که نه با اونایی که دلت میگه بخون؟

 

فصل اول: سقیفه

دویدم و دویدم، به خونه‌ای رسیدم

اونجا خاتونو دیدم، خدایا چی میدیدم!

یه خونه پر از دود! دود از آتیش در بود

خاتون و دیوار و در! یه میخ،‌ اونم خون‌آلود

یه مرد با دست بسته! با یک قلب شکسته

چهار تا گل هراسون! کنج اتاق نشسته

حال خاتون چه بد بود، رو چادرش یه رد بود

رد خونو نمیگم، انگار جای لگد بود

بیرون یه دیو سیا، باهاش یه مش بی‌حیا

خاتون صدا زد: علی! کمک میخوام،‌ زود بیا

دو دیو وحشیانه، یکی با تازیانه

یکی قلاف شمشیر، اف به تو ای زمانه

همهمه بود و فریاد، یه غنچه بود که افتاد

علی نیا! خاتون گفت، بذار تا یک زن بیاد!

تو کوچه جنب و جوش بود، علی ولی خاموش بود

خاتون صداش نیومد، گمون کنم بیهوش بود

دیو سیاه پلید، تا خاتونو بیهوش دید

علی رو با یه ریسمون، به سمت مسجد کشید

خاتون که نیمه‌جان بود، زخمی و ناتوان بود

مدافع ولایت، تو کوچه‌ها دوان بود

خاتون دلش غوغا بود، دلواپس مولا بود

وقتی رسید به مسجد، شفق تو کوچه‌ها بود
خاتون با یک دنیا درد، خطابشو شروع کرد:

مزد بابام این نبود، آهای مردم نامرد

 

فصل دوم: فدک

دویدم و دویدم، به کوچه‌ها رسیدم

اونجا خاتونو دیدم، که ای کاش نمیدیدم

خاتون که بعد باباش، خوشی نذاشتن براش

گاهی میرفت تا احد، فقط حسن بود باهاش

حسن بود و خاتون بود، یه بغض توو آسمون بود

کاشکی زمان میایستاد، دیوه کمینشون بود

اومد سر راه گرفت، خاتون دلش آه گرفت

نگم دیوه چکار کرد،‌ فقط بگم ... ماه گرفت

 ...

پ.ن۱: از دوست عزیز ف.ط. ممنونم که کمک کرد فصل اول رو کامل کنم.

پ.ن۲: اگه تو هم میتونی توو تکمیل فصلای بعدی کمکم کنی بسم‌الله.

 

شاید اونشب دختراش نتونستن اون جور که دلشون میخواد برا مادرشون مرثیه بخونن. اما امشب دخترش که به هر دلیل نخواسته اسمش بیاد برا مادرش مرثیه گفته. مرثیش خیلی قشنگه. فقط من میخوام از قول شما به این دختر حضرت زهرا(س) بگم غصه نخور، دعا کن پسر خاتون بیاد، هم قبر مادرتو بهت نشون میده هم غم رو از دل علی و خاتون برمیداره. مرثیشو بخون:

دویدیم و دویدیم به قبرش نرسیدیم
توی گلستون گل  یاس کبود ندیدیم
خاتون چه مخفیانه خسته از این زمانه
از هممون جدا شد پرپر تو کوچه ها شد
خاتون قصه ما مادر روزگاره
امشب علی گریونه غم رو دلش سواره
حالا باید چیکار کرد دل خاتونو وا کرد ؟
دختر باید حیا کرد جشن حجاب بپا کرد
بین هزار وسوسه خوبو ز بد جدا کرد
بیا به حرمت « اُم » به یاد صحرای خم
زخمشو مرهم باشیم  دردشو همدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم

دیروز جمعه بود، اول تیر. میگن روزای جمعه پرونده‌ها رو به آقا نشون میدن. نمیدونم از شخص ثالث چی میبرن خدمتش و پرونده شخص ثالث چقدر اشک آقا رو در میاره. ولی پرونده سحر میدونم یه برگ طلایی داره. خودشون گفتن هرکی یه بیت شعر برا ما بگه ما یه خونه توو بهشت بهش میدیم. شعر قشنگ زیر رو سحر برا خاتون نوشته. بخونش شاید تو هم باهاش گریه کنی

دویدی و دویدی مادرمو ندیدی؟

یه مادری که پهلوش زخمی شده، شکسته

مادری که میخونه نمازشو نشسته

مادری که صورتش نیلیه از زمونه

حالا که رفته و نیست، جاش خالیه تو خونه

حالا دیگه کسی نیست زینبو نازش کنه

دست بکشه به موهاش، اونو نوازش کنه


دویدی و دویدی خونمونو تو دیدی؟

یه خونه که سوخته بود تا نیمه های درش

خانم خونه پس کو؟ مگه نبود همسرش؟

صاحبه خونه اینجاست ولی دستاشو بستن

همسرشم... غنچشو یه چند تا دیو شکستن


دویدی و دویدی مظلومیتو دیدی؟

دیدی که مادرم رو توو کوچه سیلی زدن؟

دیدی که روو گل یاس جوهر نیلی زدن؟
دیدی که اون باغبون "شبونه یاسو برداشت

پنهون ز نامحرما توو باغ دیگه ای کاشت؟"


دویدی و دویدی اگه مادرو دیدی

بهش بگو دل من خیلی هواشو کرده

هوای مهربونیش لطف وصفاشو کرده

 

نظرات 98 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 11:06 ب.ظ

میدونم بغض یعنی چی

نوشی پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 08:45 ب.ظ http://www.nuchi.blogsky.com

خاتون برام یه معنای دیگه پیدا کرد!!!
مرسی از شما

و خدا کنه یه جلوه دیگه‌ای هم برات پیدا کنه

fati چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 04:09 ب.ظ http://fatipakar.blogfa.com

باشه.حالا که اصرار میکنی saveش میکنم بعدا میخونم.

ذخیرش کن عزیز. ذخیرش کن... مطمئن باش یه جایی برات لود میشه که میگی خدا رو شکر که اون روز ذخیرش کردم.

ساناز چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.worldofangles.blogfa.com

سلام شخص ثالث
خوفی؟
مرسی که سر زدی
خیلی قشنگ نوشتی
بازم بیا خوشحال میشم

فیلن بای بای

سلام
خدا کنه اونی که قشنگ نوشتم و بتونم قشنگ حفظ کنم تا از یادم نره

مهتاب چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 01:42 ب.ظ http://jodi.blogsky.com

یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی میدهد
یاس ها پیغمبرانه خانه اند
یاس ها یاد اور پروانه اند
دعا کن یاس پیامبر بهم نظر کنه.

با این چیزی که نوشتی و معلوم نیست چندبار با خودت تکرار کردی مطمئن باش خاتون هوای هممونو داره.

سمیرا چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 01:30 ب.ظ

همشهری وبلاگ آقای اکرامی باز نمیشه؟


می خوام ببینم

همشهری خسته ام....

خسته ام...

به خاتون می گی کمکم کنه؟

//:http دوبار تکرار شده توو آدرس یکیشو پاک کن دوباره اینتر رو بزن.
این روزا دیگه نه. این روزا تو باید یه خورده به زینب کمک کنی. تو رو خدا الان حرف از خستگی نزن.

سمیرا چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 01:28 ب.ظ

یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم


کاشکی همه .....

یه کمی آدم باشیم. متوجه شدی این رو یه دختر حضرت زهرا (س) نوشته بود؟

فرناز چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 10:32 ق.ظ http://http://fahmidanbayeknegah.persianblog.com/

یه سوا
خیلی جواب
تو می گی خدا زنده است؟؟؟؟؟؟؟؟
من می گم.....

شما به من بگو که خدا وجود داره یا نه اونوقت من بهتون میگم که زندس یا نه.

مهشید چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 10:30 ق.ظ http://http://hamrahiamkon.persianblog.com/

یه ذاهنمایی
یه کمک
ممنونم
این شعرتون عالی بود
ممنون

یه راهنمایی دیگه: از خاتون راهنمایی بگیر

دوقلوها چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 10:28 ق.ظ http://http://khanomoneh.persianblog.com/

این شعر از خودتته؟
خیلی زیبا بود برای دلحظه ای رفتم ....
یا مولا
ممنونم
به من سر بزن

نمیدونم از خودمه یا از خودش. برام همون یه لحظه مهمه

پائیززاد چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 03:32 ق.ظ http://21aban.blogfa.com

سلام
اول ممنونم که نوشته های منو لایق خوندن دونستی
دوم این پستت،نمیدونم چی بگم حسی بهم داد که نمیدونم بده یا خوب درگیری ذهنی پیدا کردم باهاش
غم نشوند روی دلم
...
اصالت جالب بود!

سلام
دعا میکنم این غم تا آخر روو دلت بمونه. تا وقتی که ...

fati چهارشنبه 30 خرداد 1386 ساعت 12:36 ق.ظ http://fatipakar.blogfa.com

سلام.من با این مطلب کاری ندارم.چون اصلا حوصله ی خوندنشو ندارم.در ضمن من ۳ روز از کامپیوتر دور بودم.فعلا بای.بازم به من سر بزن.

کاش میخوندی جوون. کاش میخوندی

نیلوفر سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 10:36 ب.ظ http://neeloofar.com

آخییی چقدر قشنگ بود.من همیشه فکر میکردم خاتون کلا یعنی خانوم چاق!بعدا که بزرگ شدم فهمیدم یعنی خانوم محترم!
خیلی قشنگ بود شعره.یشالا که حضرت فاطمه شفاعتمونو بکنه.هر چند وقت یکبار که فکر میکنم اصلا لایق شفاعتش هستم یا نه ناخودآگاه گریه ام میگیره...خداکنه که باشیم...
مرسی که سر زدی.ممنون از نظر زیبات.حالا اون چیزی که روت نمیشد بگی چیه؟؟؟!

شفاعتم لیاقت میخواد؟ اگه بخواد... خدا کنه نخواد و الا...

اشنا سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 06:08 ب.ظ http://www.mostafaghotbi.blogfa.com

راستی اگه تاریخ به عقب برگرده اون شب ما هم دعوت میشدیم که زیر تابوت رو بگیریم؟
یا علی مدد

خودت بگو. توو قد و قواره‌ای هستیم که زیر تابوت خاتون رو بگیریم؟؟؟؟

عارف سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 02:58 ب.ظ http://arefweb.mihanblog.com

سلام
آیا این شانه های خیبرشکن نیست که دراین غم خم شده است؟
آیا این دستان صاحب ذوالفقار نیست که می لرزد؟

ایام فاطمیه تسلیت باد.

ممنون ازحضورتون.
موفق باشید.

شقایق زعفری سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 01:57 ب.ظ http://shaghayeghzafari.blogfa.com/

سلام...
ممنون از دعوتتون...

روشنک سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.navayegaribane.blogfa.com

ایندفعه سکوت میکنم که خودش گویای خیلی چیزهاست

سکوت! اگرم خواستی گریه کنی آهسته گریه کن. وصیت‌ خاتونه.

سحر سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 12:04 ب.ظ http://taraneh60

قرار بود نیام ولی دلم طاقت نداد شعرتو نخونم یا شاید دوباره مخم تاب برداشته تو این گرما بلند شدم اومدم کافی نت ولی ارزششو داشت
خیلی زیبابود کلی لذت بردم میدونی الان تنها کاری که میتونم بکنم با خوندن این شعر وموقعیتی که تو کافی نت دارم اینه که بغضمو تو گلوم نگه دارم تا خونه بازش کنم قربونش برم که وقتی اسمش میاد بند بند دلم میخواد از هم وا شه به خاطر اون همه مظلومیت ومهربونیش به خاطر اون همه وفائی که به علی داشت خدا کنه ما جوونای امروزی وفا وصفا رو از خانوم یاد بگیریم

شبای سختی بود. بغض توو گلو دیگه کاملا خونه کرده بود. بغض کن سحر. بغض کن. حتی اینقدر بغض کن تا تبدیل به یک کینه بشه. بعضی کینه‌ها نباید از دل بره.

سلام سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 11:58 ق.ظ

سلام از ما

پریسا سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 09:19 ق.ظ http://ghorooob.blogfa.com

سلام
ممنون که سر زدی
وبت خیلی قشنکه
یه کمی آدم باشیم
خیلی

سلام
یه کمی آدم باشمممم

آناهیتا سه‌شنبه 29 خرداد 1386 ساعت 09:07 ق.ظ http://man-o-nagoftehayam.persianblog.com

چشم سعی می کنیم یه کمی آدم باشیم

همین خوبه

[ بدون نام ] دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 10:48 ب.ظ


دویدیم و دویدیم به قبرش نرسیدیم
توی گلستون گل یاس کبود ندیدیم
خاتون چه مخفیانه خسته از این زمانه
از هممون جدا شد پرپر تو کوچه ها شد
خاتون قصه ما مادر روزگاره
امشب علی گریونه غم رو دلش سواره
حالا باید چیکار کرد دل خاتونو وا کرد ؟
دختر باید حیا کرد جشن حجاب بپا کرد
بین هزار وسوسه خوبو ز بد جدا کرد
بیا به حرمت « اُم » به یاد صحرای خم
زخمشو مرهم باشیم دردشو همدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم
یه کمی آدم باشیم

هیچی نمیتونم بگم دختر پیغمبر. شهادت مادرتو تسلیت میگم بهت. قبول باشه. برا مادرت زبون گرفتی. بگیر. اونشب دختراش نمیتونستن زبون بگیرن. امشب تو زبون بگیر.

الهام دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 07:56 ب.ظ http://harfaye_dele_man.persianblog.com/

سلام. عالیه عالی. امیدوارم بزودی فصل های بعدش آماده شه.

سلام
منم امیدوارم آخرین فصلشو با پسرش بخونیم. مطمئنا اونجوری از عالی هم عالی‌تره. اونوقتی که از قبر درشون میاره. انتقام کوچه و سقیفه و فدک و همه رو یه جا ازش میگیره. بهش میگه: نامرد، مگه مادر ما چکار کرده بود؟ فکر کردی پسر نداره؟ فکر نمیکردی یه روزی پسرش میاد؟...
مطمئنم اون فصل خیلی قشنگه

آیدا دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

حتی اگه...؟
منظورت اینه که حتی اگه پروانه از بسوزه و گل پرپر شه و شمع هم خاموش؟

آره آیدا. حتی اگه شمعش در نیمسوخته باشه و گلش نشکفته پرپر شده باشه و پروانش پهلو شکسته... بازم قشنگه... بازم زیباست. باز هم ابدیه...

elahe دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.my2eshgh.blogfa.com

salam
khobid?
mamnoonam az inke be webe man sar zadin
rasti shere kheili ghashangi dashtid
bale,harfe shoma kamelan mateene amma khob adam ba adam fargh dare
yeki ghashangi ro to zaher mibine amma ye ki too baten
bazam moteshakeram
felan

سلام
اما بعضی قشنگیا هست که هرجور نگاه کنی قشنگه

دختری تنها دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.lov3.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممم
خیلی زیبا نوشتییییییییییییییین
مرسی که سر زدین و خبرم کردین
موفق باشین
بای تا هایییییییییییییییییییییییی

مریم اسدی دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 09:50 ق.ظ http://maryam-asady.blogfa.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم از اینکه با وبتون آشنا شدم. فقط نفهمیدم چرا باید اومدن من بعید باشه ؟

سلام
خوشحالم که خوشحالید. مهم اینه که اومدید. واقعا خوشحالم کردید

الناز دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 09:18 ق.ظ http://fright.blogfa.com

سلام.خیلی وبلاگ خوبی داری بازم بهم سر بزن.باااااااااااااااااااای

سلام
ممنون. کاش بدیهاشم میدیدی و میگفتی

نجمه دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 09:05 ق.ظ http://sheshom.blogfa.com

زیبا بود ورسا

اینقدر رسا بود که بعد از ۱۰۰۰ سال باز هم صداش میاد:
خاتون صدا زد علی کمک میخوام زود بیا

ارمیتا دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 07:01 ق.ظ http://www.haftgonbad.persianblog.com

سلام خیلی زیبا و دلنشین بود مخصوصا قسمت اخرش تبریک میگم موفق و شاد باشین

سلام
انشاالله گل‌پسرش بیاد زیباتر میشه

نغمه شاکری دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 03:46 ق.ظ http://parchinkhiyal.blogfa.com

سلام
از اینکه دوباره به من سر زدید ممنون
چرا فکر میکنید من از نظرات شما رنجیدم!!
ببینید...من وقتی ۱۳ ماه پیش این وبلاگ رو ساختم قصدم فقط و فقط اصلاح کردن سیاه مشقهام که هنوزم دارای مشکل هستن بود
من در هیچ انجمن یا جلسات شعر خوانی شرکت نداشتم و ندارم و تنها نظرات و راهنمایی های چند تن از همین همراهان خوب مجازی بسیاری از اشکالات نوشته هام رو در طی این یک سال برطرف کرد به خصوص دوست خوبم زهره جعفر زاده
من هر چند احساس میکنم به نوشتن ترانه تسلط بیشتری دارم اما نه تنها ترانه سرا که حتی ترانه نویس هم نیستم و همانطور که گفتم تمام اینها سیاه مشقی بیش نیست اما چون روی ترانه مطالعه بیشتری دارم تا جاییکه من اموختم ترانه مثل قالبهای کلاسیک دیگر زیاد مقید به وزن نیست به خصوص ترانهای که از روی ملودی نوشته بشه..این رو به این دلیل گفتم که در بیشتر کامنتهایی که برام اومده بود به وزن ترانه اشاره داشتن
د رمورد او ن یه بیتی هم که گفتید متوجه نشدید به تعریف ساده تر یعنی ( تو شبای تاریکم مثل نور ماه تابیدی)
به هر حال چه نظر شما وچه دیگر نظرات دوستان برای من قابل احترام هستن و چه بسا راه تازه ای در این مسیر رو برای من باز کنن
موفق باشید

سلام
دعا میکنم موفق باشی

نیلوفر دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 02:54 ق.ظ http://nahaletanha.persianblog.com

من فقط رومو از خدا برنمی گردونم!خدامم الله نیست.نمی دونم کیه.اما اون نیست!!
می دونید؟!خیلی خدام رو دوستش دارم!!شاید هیچ کی نباشه اما هست.تو همین اتاقم.تو هر وقتی که صداش کنم.اما اون نیست!
من خیلی چیزا رو قبول ندارم.پس خیلی چیزا تحت تاثیرم قرار نمی دن.

اجازه میدی تبریک بگم. کاشکی هممون به اندازه اینقدر هم که شده دنبال خدا میگشتیم

رضا * تریپ تاپ * دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:21 ق.ظ http://liliput.blogfa.com

سلام

بی معرفت...لینک من کو؟؟؟

جواب اعتماد اینه؟؟؟
باشه......



خیالی نیست.

سلام
اگه معرفت داشتم لینک اصلی رو نگه میداشتم

هنگامه دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:19 ق.ظ

یه دنیا ممنون ...

خاتون، هنگامه میگه یه دنیا ممنون که توفیق دادی برات شعر بگیم.

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 12:39 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

سولماز شریف دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 12:35 ق.ظ http://fararee.blogsky.com

دستت درد نکنه.ایشالا فصلهای بعدیش رو هم زود تموم کنین تا ما بخونیم.

بعضی از فصلاش حالا حالاها میسوزونه

مریم دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 12:20 ق.ظ

امشب از ته ته دلم ازش خواستم
گفتی براش ناز کنم نه؟
اما میترسم از پافشاری کردن
چرا نمیتونم یه دختر لجبازی باشم ؟

امشبو نه. امشبو تا میتونی نازشو بکش. حالش خوب نیست. شاید انشاالله فردا بهتر شه. بعد.

شقایق دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://shaghayegh56.parsiblog.com

بازم سلام...

من توی ۳۶۵روزی که سال گذشته از من کند و برد ،تونستم یه نگاه زیبا به دنیا و خالقش و مخلوقات اون خالق داشته باشم یه نگاه متفاوت،یه نگاه عمیق،نگاهی که منو میبره به اوج،می بره تا تنهایی خدا مانند،می بره تا گل سرخ!طوری که دیگه نمیخوام بگم: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ.
واین به نظر خودم البته بهترین چیزی بود که میتونستم بکنم ازش...چون دارم خودمو میشناسم و خوش بینم که به این وسیله خدای خودم رو هم میتونم خوب بشناسم ...نمیدونم شاید اگر او بخواد که حتما هم میخواد،ببینمش...رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند!اینو میخوام امسال!
میخواستم جوابتو زیباتر از این بدم اما میدونی که خیلی مشغولم ...
واقعا شعرهای زیبایی میگی...اینو بی هیچ اغراقی میگم...به دل میشینه ...به این فکر میکنم که:حتما از دل بلند شده که اینقدر دلنشینه و میتونم باهاشون ارتباط بگیرم.
همیشه سبز باشی شخص ثالث.

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید:گل تاب میان در و دیوار ندارد.قربون اینهمه مظلومیت.

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش میدنه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این است
ای کاش در سوخت مسمار نداشت

شقایق یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 11:52 ب.ظ http://shaghayegh56.parsiblog.com

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود.

سلام...دست مریضاد...واقعا عالی بود...وقتی داشتم میخوندمشون بدون اینکه بفهمم صورتم خیس اشک شده بود.
پر از حس دردم خدایا!
پر از آه سردم خدایا!
پر از اشک و سوزم خدایا!
بسوزم،بسوزم،بسوزم خدایا!

گریه سرد!!! این شبا توو اون خونه از این گریه‌ها زیاده. ولی من میدونم اثر گرمی داره انشاالله

افسانه یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.zahir_iran.persianblog.com

سلام
خوب آره . خاتون اون شعر با بقیه خاتون ها تفاوت داره .
خاتون شعر شما هم که تنها خاتون دوران است .
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)را تسلیت می گویم .

سلام
نه نه نه. تنها خاتون دو سرا. خاتونی که وقتی میاد از محشر رد میشه یکی ندا میده آااای تمامی اهل محشر چشماتونو ببندید فاطمه داره عبور میکنه.
دامنشو بگیر. دامن خون‌الودشو محکم بچسب. مطمئن باش باهات کاری میکنه که اثری از درد نبینی. این روزا انگار جای همه مون درد میکشه.

نیلوفر یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://nahaletanha.persianblog.com

هیچ چی نگم بهتره.خیلی وقته تصمیم گرفتم عقایدم واسه خودم باشه و وبلاگم!!
عیسی به کیش خود/موسی به کیش خود!

هر کاری که صلاح میدونی بکن، فقط ...
روتو ازش برنگردون... بقیش حله. به هرچی خوبیه قسم میخورم.

مریم یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:31 ب.ظ

راستی با اجازه میخوام این شعرو بزارم توی وبلاگم . خودت گفته بودی که هرکسی هرچی میخواد برداره .
پس با اجازه

حتما این کارو بکن. بگو به همه بگو سفارش پیغمبر چقدر خوب انجام شد.
دختر پیغمبر دعا یادت نره.

مریم یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:28 ب.ظ

عشق یعنی چادر خاکی « ام »
عشق یعنی حیدر و صحرای خم


عشق یعنی سوره کوثر شدن
در میان کوچه ها پرپر شدن

خیلی زیبا بود . ولی فکر کنم این کار خودت نبود . کار خودش بود نه ؟

عشق یعنی گریه‌های حیدری
دختری دنبال نعش مادری
...
اون بالا هم گفتم توو جواب استاد اکرامی. زیباتر از این نمیشه. وقتی شمع باشه، گل باشه، پروانه هم باشه... دیگه چی میخوای که از این زیباتر باشه.
هرچند شمعش بیشتر به در سوخته شبیهه. گلشم نشکفته پرپرش کردن. پروانشم بالشو شکستن...

آیدا یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 09:31 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

ماه گرفته... نیمه ی ماهم گرفته...
این روزا که دل همه ی ستاره های آسمونش هواییه...
به چشم... زیبا بود...

زیبا بود آیدا زیبا بود. قصه شمع و گل و پروانه همیشه زیباس. حتی اگه ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 09:19 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نمی دونم چی باید بگم...جالب بود وزیبا...یه طوری بود...
نمی تونم بگم چطوری...عالی

دعا کن شیرپسرش بیاد. اون میگه چطوری بود.

فاطیما یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 09:09 ب.ظ http://www.bimaerefat.parsiblog.com

با سلام و عرض تسلیت
ممنون که به وبلاگم سر زدید
التماس دعا.یا زهرا

بیاید امشب هممون با هم دعا کنیم شاید خدا مریض خونه علی رو زودتر شفا بده

مولانا یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 11:53 ق.ظ

سلام
دست شما بی بلا
الهی بری کربلا

سلام
انشاالله

محمود اکرامی یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:57 ق.ظ http://http://ekramifar.blogfa.com/

زیبا بود . زیبا

بله مطمئنا زیبا بود. مگه میتونه زیبا نباشه وقتی شمع هست (هرچند یه تیکه از در سوخته باشه) گل هست (هرچند نشکفته پر پر شد) پروانه هم هست (هرچند یه خورده ترسیده بودن و یه گوشه کز کرده بودن). از این زیباتر و شاعرانه‌ترم مگه میشه؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد