شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

معادله‌ای به نام ...

(هوالمحبوب)

گفت آپ نمی‌کنی؟ گفتم یه جورایی دل و دماغ ندارم. گفت آخه این روزا ولن‌تاینه. گفتم خوب. گفت خوب که خوب روز عاشقاس. گفتم روز عاشقا!؟... روز عاشقا! مگه عاشق روز و شب داره؟

بگذریم. راستش بحث دل و دماغ رو همینجوری آوردم که پاراگرافم ردیف باشه والا خدا می‌دونه هیچ‌وقت نخواستم برات کم بذارم. بعضی وقتا بدرقم کف‌گیر وقت به ته دیگش می‌خوره. فعلا به‌دلیلی این مطلب رو تکرار می‌کنم. توش یه رابطه هست. ببینم می‌تونی به قول مهندسا یه منحنی بهش برازش کنی.

شخصک ثالث (یعنی وقتی 5ساله بوده): مامان بلیم خونه بابابژلگ؟

...

شخصچه ثالث (بزرگ‌تر از شخصک یعنی حدود 10 سال بعد): بابا کی میریم خونه عمو؟

...

شخص ثالث (25 سال بعد): خانم! یه سر بریم خونه بابام، بزرگ فامیله.

...

جناب شخص ثالث (40 سال بعد): خانم! بچه‌هارو حاضر کن یه سر بریم خونه داداشم، بزرگ فامیله!

...

حاج‌آقا شخص ثالث (55 سال بعد): خانم! چرا کسی بهمون سر نمیزنه؟ مثلا بزرگ فامیلیم!

...

گرگ اجل یکایک زین گله می‌برد

وین گله را بین که چه آسوده می‌چرد!

...

راستی متغیر این معادله می‌دونی چیه؟

شخص ثالث از مجموعه تمام موجودات زنده دوپای روی زمین (از جمله ...)

 

نظرات 14 + ارسال نظر
سمیرا پنج‌شنبه 16 اسفند 1386 ساعت 12:34 ب.ظ

قرار نبود آنوقتهای تو جایشان را با این وقتهای من عوض کنند

قرار نبود کسی به هوای نشکستن دل دیگری بماند

..............

سایتون سنگین شده می دونستین؟؟؟؟!!!!

شاید از سنگینی اعمالم باشه که داره کمرمو میشکنه

هیلدا شنبه 11 اسفند 1386 ساعت 12:39 ب.ظ

کجااایین شماا؟!

در وادی هجران شما پرسه زنانم
تقدیر چنین باشد و تدبیر ندانم
...
مهم نیست کجام. مهم اینه که اون جایی که هستم کاری میکنم که بگم کاری کردم.

عاشق گمنام پنج‌شنبه 9 اسفند 1386 ساعت 09:39 ب.ظ http://shohada-grp.blogfa.com/

بسمه تعالی
اربعین شهدای کربلا را تسلیت و ورود شهدای اربعین را تبریک می گویم.
چون حضورشان برای ما بسیار پر برکت و خیر است.
دعا می کنیم که ماه هم شهید شویم. نه اینکه به دنبال مردن در راه خدا باشیم. بلکه چون شهادت لیاقت و تقرب می خواهد ما هم دعا می کنیم به آن برسیم که در پس آن ان شاء الله شهادت هم نصیبمان گردد.

مطلب جالب و مفیدی بود مخصوصا برای من مهندس.
خوشحال می شم ارتباط بیشتری با شما داشته باشم.
لینک شما را قرار دادم.

التماش دعا

امیدوارم کات و پیست نباشه. ولی چندتا نکته داشت که حتما میام

سمیرا چهارشنبه 8 اسفند 1386 ساعت 11:56 ق.ظ

بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم


باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

اونی که بودت کرد و کمک کرد که هست باشی پاست داشت ولی ن ف ه م ی د ی
خیلی ها هم بودن که همه دونستن هستن ولی وقتی نبودن دیگه کسی یادش نیومد که بودن

سمیرا چهارشنبه 8 اسفند 1386 ساعت 11:55 ق.ظ

من نمی فهمم متغیر معادله چیه....



یادمه اون موقعها که بابابزرگم زنده بود آخر هفته ها همه جمع می شدیم خونشون. بابزرگ یه تشکچه داشت که همیشه رو اون مینشست. همه دورش جمع می شدیم اونم یکی یکی ماچمون می کرد. نازمون می کرد. برامون حرف میزد. شب ماما ن بزرگ کله جوش درست می کرد. فکر کنم بدونی چه غذایه مگه نه؟ چقدر خوشمزه بود...
یادمه تابستونا همه با هم می خوابیدیم رو پشت بوم.ستاره ها رو می شمردیم. هر کی واسه خودش یه ستاره انتخاب می کرد. همیشه همه می خواستن ستاره بزرگه مال اون باشه. هر کی اول ستاره رو نشون می داد می شد مال اون.یادمه خوابمون که نمی یومد همه تو رختخواب می نشستیم. دو تا گروه می شدیم بعد گل یا پوچ بازی می کردیم.من و بابایی همیشه تقلب می کردیم. همه می دونستن. می گفتن شما دغل میدین.نمی دونی چه حالی میداد. زندگی می کردیما. چه روزای خوبی بود. همیشه منتظر آخر هفته بودم. بابایی خیلی وقته نیست.اون روزا هم دیگه نیستن. خیلی وقته نیستن.دلم لک زده واسه اون موقعها. روزای دوست داشتنیمون دیگه رفتن.چرا اینجوری میشه؟ منی که هنوز ۲۴ سالمه اینقدر سرم گرمه که یادم میره پنج شنبه ها برم سر خاکش. خیلی بی معرفتم می دونم. می دونم بابایی ازم دلخوره. آخه خیلی وقته دیگه نمی یاد تو خوابم.این پستت رو که خوندم دلم گرفت . ثالث حالا بابای من بزرگه فامیله. خیلی وقته دیگه کسی بهش سر نمی زنه. همه مشغول کارای خودشونن. یادشون رفته که واسه چی زنده ان. بعضی وقتا از اینکه دارم اینجوری زندگی می کنم حالم به هم می خوره.ای بابا....مامان دیشب می گفت دوره ی آخرالزمان شده.راست میگه مگه نه؟ کاشکی یکی از این جمعه ها بیاد. کاشکی یه اتفاق بیفته همه بفهمن چرا اینجان.همه بدونن چرا زنده ان.اما حیف که بیدار کردن آدما خیلی سخته.

دوست ندارم از این بزرگتر بشم. این روزا میرم دادگستری. خیلی اتفاقا میفته که اعصابم رو به هم میریزه. چاره ای نیست. ۱۰ روز باید اونجا کار کنم.نمی دونی چه چیزا میبینم. روحیم خرابه. دارم کم میارم.


خیلی گفتم ببخش.

فردا می خوام برم امامزاده. دلم واسه بابابزرگ تنگ شده...

راستی منو همیشه دعا کن.

تو از مجموعه ی تمام موجودات زنده ی دو پای روی زمین ( از جمله آدم خوبایی که من خیلی بهشون ارادت دارم)

همیشه سرزنده باشی الهی


متغیر این معادله موجود دوپایه‌ایه به نام ا ن س ا ن
چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم.
ممنونم بابت همه چیز

بانوی بارن چهارشنبه 8 اسفند 1386 ساعت 12:23 ق.ظ http://shamimebehesht80.parsiblog.com

سلام
اربعین حسینی رو بهتون تسلیت میگم
با یه خاطره به روزم سربزنید
در ضمن نظر یادتون نره
ممنون

سلام
ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المونین لاتبرد ابدا
...
اربعین که سهله

بانوی باران سه‌شنبه 7 اسفند 1386 ساعت 08:32 ب.ظ http://shamimebehesht80.parsiblog.com

سلام
ناراحت نباش این کفگیریه که به همه دیگه میخوره
میدونم ناراحتی که این کفگیره باعشس شده تا نتونی هدیه تهیه کنی
ولی فکر کنم برای اون همین مطلبت کفایت میکنه چون دلاش وبدست اوردی موفق باشی
به من سر بزن

سلام
کاش میفهمیدی چی گفتم. کاش میفهمیدم چی گفتی

افسانه سه‌شنبه 7 اسفند 1386 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.zahir_iran.persianblog.ir

سلام
نمی دانم شما در این دنیای مجازی ، بزرگ وبلاگی هستین یا نه ؟ ولی ما به شما همیشه سر می زنیم

سلام
هستم ولی نیستم.
خدا کنه یه روزی نیاد که ازم بپرسن یه عده بودن که وقتشونو میذاشتن و وقتشونو میگرفتی و ... وقتشون ارزش داشت چرا بیهوده تلف کردی؟
اون روز من هیچ جوابی ندارم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 7 اسفند 1386 ساعت 10:15 ق.ظ

چه جملات جالبی بودن!!.. یه جور چرخه!!!!!
هیلدا

جالبترش اینه که خودمونم توو این چرخه‌ایم و باور نداریم

فاطمه دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://dey.blogsky.com

سلام
خیلی وقت بود که سر نزده بودم
فکر کنم یه چیزی مثل سرماخوردگی که همه گیر شده بود اومده سراغ آدما البته اگه بگن مد شده تعجب نمیکنم که همه دارن عاشق بودن رو ترک میکنن .و این به جای سرماخوردگی زمستون شده میوه شب عید !
ببخشید ها ولی
جمع کن دستو پا تو شاد باشین دنبال بهونه باشید برای خوشحال بودن نمیدونم یه چیزی تو این مایه ها

سلام
خوب میگی ها ولی شاد شاد هم که باشی جزو متغیرای این معادله‌ای

آیدا دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

ندانم نوحه ی قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون ما غمی دارد شبانروزی؟؟؟
...
آنان که کهن شدند و آنان که نوئند
هریک به مراد خویش چندی بدوند
این کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند...!
خوش حالم کردی که اومدی

کاش کتاب زندگی یه جور دیگه ورق میخورد
..
قشنگ گفتی

سولماز شریف دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 04:19 ق.ظ http://fararee.blogsky.com

نازییییییییییییی. آخ چقدر دلم سوخت! راست می گی دیگه زمونه عوض شده. کسی یادش نمی مونه به بزرگتر سر بزنه. ای بابا

یادت باشه یه روزی هم تو میشی بزرگتر فامیل

behshad ( Booter ) yahoo 8 دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 8 final Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam
khosh hal shodam
behshad
bye

یه حسی بهم میگه اصلا وبلاگم رو نگاه نکردی. با این حال چشم.

مهدی دوشنبه 6 اسفند 1386 ساعت 12:55 ق.ظ http://mati.blogsky.com

به نظر من البته اگه نگی کی نظر تو رو خواست 25 سالگی ی کم زود نیست ازدواج کردن مگه حولی؟

ثالث وقتی ۲۵ ساله بود ۲ سال از ازدواجش گذشته بود. اصلا زود نیست. دیرم هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد