شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

شخص ثالث

مجموعه‌ای از داستانک‌ها، اشعار، غزلیات، دوبیتی‌ها، شعرهای نو و محاوره‌ای با تخلص شخص ثالث

بیست در بیست

 (هوالمحبوب)

اون روزم درست بیستم دی‌ماه بود، ولی درست بیست سال قبل... دوم دبیرستان بودم... یادش بخیر... روزی که خدا رو با چشای خودم دیدم... چقدر اینجوری گذشت... به قول شما چقدر زود دیر شد. کاش... کاش... اصلا بیخیال... همون قبلی رو یه بار دیگه با من میخونی؟

کاشکی واژه‌ای به نام "کاش" تو واژه‌ها نبود

کاشکی "ناامیدی" تو کتاب دهخدا نبود

کاش می‌شد یک کاری کرد تا هیچ دلی یخ نزنه

کاش حدیث تنهایی بجز تو قصه‌ها نبود

کاش می‌شد یک کاری کرد پنجره‌ها بسته نشن

کاشکی پشت پنجره تاریکی و سرما نبود

کاش یه بار وقت بذاریم، رو آینه دسمال بکشیم

کاش روی برگای شمدونی دود سیا ‌نبود

...

کاش دلامون بیخودی اسیر رنگا نمی‌شد

کاش قفس فلزیا جای قناریا نبود

کاش پرستوها دیکه شهرمونو ترک نکنن

کاشکی فصل عاشقی تو شهر ما کوتا نبود

کاش کتاب قصه لیلی و مجنون نمی‌سوخت

کاشکی عشق قربونی توی خیابونا نبود

کاش نماز عشقمون فقط یه رکعت بود و بس

کاشکی دهلیز دلامون یکی بود، دوتا نبود

کاشکی بین من و تو، یه شخص ثالث نمی‌بود

کاش غزل گفتن من بسته به این چیزها نبود

کاش کتاب زندگی یه‌جور دیگه ورق می‌خورد

کاش می‌شد یک کاری کرد تا دیگه ایکاش‌ها نبود

کجا رفت تاثیر سوز و دعا

یه عکس یه دنیا خاطره، یه یادگار، یه کهنه رنج... یه دل که پر کشیده تا غروب کربلای پنج

کسی هست بهم بگه دفتر خاطرات من کجاس؟

نظرات 61 + ارسال نظر
حمیده چهارشنبه 18 بهمن 1385 ساعت 08:31 ب.ظ http://bagheyaghoot.blogfa.com

سلام
کامنت قبلیم نمیدونم چرا نیست؟؟
لینکتون اضافه شد
ببخشید که با تاخیر بود
منتظرتونم

نیمه ی ماه چهارشنبه 18 بهمن 1385 ساعت 06:00 ب.ظ

یا چیزی بنویس که ارزش خواندن را داشته باشد یا کاری بکن که ارزش نوشتن داشته باشد

ساحل دوشنبه 16 بهمن 1385 ساعت 11:23 ب.ظ http://sahel12.persianblog.com

به جونه خودم تو این پست نظر داده بودم...............

حمیده دوشنبه 16 بهمن 1385 ساعت 07:05 ب.ظ http://bagheyaghoot.blogfa.com

سلام دوست گرامی
شعرتون رو خوندم
زیبا بود لذت بردم
من هم به روز هستم
خوشحالم میکنید تشریف بیارید
و منو ا زنقد و نظرتون بهره مند کنید

فرزانه شیدا جمعه 13 بهمن 1385 ساعت 02:32 ق.ظ http://www.fsheida.com

سلام آشیانه شعر به روز شد ودر انتظار عطر حضور شماست
شاد وموفق باشید درپناه خداوند

سیمین و مهران پنج‌شنبه 12 بهمن 1385 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.tanhatar-az-sokot.blogsky.com

سلام .. این عکس خودتون بود؟ واقعا ناراحت شدیم ... چی شده بود ؟؟؟؟؟ شما جبهه بودین؟ امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشین ...
منتظرت هستیم ..یه سری بزن ... بای

نجمه چهارشنبه 11 بهمن 1385 ساعت 04:46 ب.ظ http://www.sadebegooyam.com

سلام علی قلب زینب الصبور

کاش که عشق قربونی توی خیابونا نبود
امروز داشتیم با دوستام در این مورد حرف می زدیم یاد خاطراتی که تلخ بودنش هم یه شیرینی خاصی داره

شاد باشی از ظهور مولا
یا علی

هیلدا چهارشنبه 11 بهمن 1385 ساعت 12:17 ب.ظ

مطمئنم دلت خیلی می خواسته که توو این روزاااا آپ می کردی!........

هنگامه سه‌شنبه 10 بهمن 1385 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.seniseviyorum.blogfa.com

کاشکی اینقد زود دیر نمیشد

سلام
کجایینننننننننننننننننن؟
خدای نکرده مشکلی که نیست؟

مصطفی شنبه 7 بهمن 1385 ساعت 01:58 ق.ظ http://4me.blogfa.com

آپ شدم
خوشحال میشم سر بزنی...
خوش باشی...

خیمه گاه حسین (ع) جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 09:16 ب.ظ http://khimegah.persianblog.com/

«اگه خدا اراده میکرد و من و شما رو در زمون امام حسین (ع) به دنیا می آورد، آیا جزء سپاه امام بودیم یا سپاه یزید؟!»....

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

مریم جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام
هنوز وبلاگت درست نشد
اون آدرسی که نوشتی چرا اصلا باز نمیشه ؟

نیمه ی ماه جمعه 6 بهمن 1385 ساعت 02:49 ب.ظ

در ماتـم تو ســیاه پوشــیده جهان
خشکیده تمام اشک های اسمان
آن لحظه که می بردی حیثـیت آب
ایکاش که میمرد زمین و هم زمان
...
التماس دعا...

هیلدا پنج‌شنبه 5 بهمن 1385 ساعت 01:30 ب.ظ

ای وااای!

هنوزم مشکلت مثل این که حل نشده!....
والا نمی دونم چی بگم!....بلاگ اسکای باید زودی ترتیب اثر بده که اونم انگاری خوابش برده!....
من جای تو بودم!....هر روز ۹۷۵۹۰۷۴۳۵نامه می فرستادم که کفرشون درآد رودی جواب بدن!....


سلام
فرارسیدن ماه محرم را به تمامی شیعیان تسلیت عرض می نمایم
شما را دعوت به عضویت در مجمع وبلاگ نویسان مسلمان می نمایم.( البته اگر عضو نیستید )
آدرس سایت این مجمع در صدرا وب موجود است
با یک مطلب درباره ماه محرم بروزم و منتظر قدوم شما هستم.
مطلب شما را خواندم. مطلب زیبایی بود.
موفق و پیروز باشید

نگین دوشنبه 2 بهمن 1385 ساعت 12:06 ب.ظ http://neginweb.mihanblog.com

گویا طلوع مى‏کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست‏
این رستخیز عام که نامش محرم است

سلام...
ایام شهادت سالار شهیدان بر شما تسلیت باد.
زیبا بود.
و ای کاش محرم را درک کنیم...
نگین به روزه...منتظرم.
التماس دعا.
یا علی.

باران یکشنبه 1 بهمن 1385 ساعت 02:18 ب.ظ

سلام.تعداد بازدیدهات رسیده به۸۰۰۰به بالا.اکه وبلاک منم بود الان خیلی بیشترازبازدیدهای شمابود.دلم تنک شده براش.
مهم نیست.به جاش جیزهای بهتری نصیبم شده.نظرت جیه؟؟؟؟؟؟

مریم شنبه 30 دی 1385 ساعت 09:17 ب.ظ http://bito-hargez.blogsky.com

راست میگی .
خدا اینهمه راه گذاشته تا طعم این لدت رو به من بچشونه .
یه جمله توی کامنتها نوشته بودی در جواب دوستت که خیلی روی من تاثیر گذاشت .
نوشته بودی که وقتی با خدا دعوات میشه طرفدار کدوشون هستی ؟ خودت یا خدا ؟
ساعت هاست دارم به این جمله فکر میکنم

خدا خیلی مهربونه و همین مهربونی زیادش گاهی آدم رو گستاخ میکنه .
دعا کن برام اینهمه نعمتهاشو بهتر ببینم .
خدا برام چیزی کم نزاشته اینو از ته دلم میگم .
حتی اگر در سختی ها منو قرار میده حتما میخواد محکم بشم نه ؟
دعا کن
خیلی به دعا احتیاج دارم

آره کاش اینطور که میگی میشد...کاش.........

سکوت شنبه 30 دی 1385 ساعت 07:49 ق.ظ

کاش به حسرت دیروز نمی ماندیم
به روزم و منتظر نظرات خوب شما

فرزانه شیدا جمعه 29 دی 1385 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.fsheida.com

سلام
بشنو از نی چون حکایت میکند
از غم دنیا شکایت میکند
وه که انسان شد چنان بازیچه ای
تا بزیر پا شود قالیچه ای
کز غرور او نمی بینی نشان
با زبانی بی زبانی , بی زبان
در سکوتش میدهد تن بر قضا
تا که شاید همچنان باشد رها
کو رهائی در جهان وزندگی
این فقط دارد سخن از بنده گی!!!
او که فریادی شدو چیزی نگفت
در زبونیهای خود با غصه خفت
آنگه فریادش رسیده بر جهان
گوشه زندان نشسته بی نشان
آه از این قرن تمامی سوختن
دیده بر فردا وفردا دوختن
تا گذر باشد تمام عمر ما
کنج دیوار سکوتی بیصدا
بس کن ای نی, چون حکایتی میکنی
اشکهایم را روایت میکنی
بّه که منهم در سکوتم جان دهم
یا که جانم در پی ایمان دهم
(شعر از فرزانه شیدا جمعه29 دیماه 1385)
آشیانه شعر به روز شد
موفق وشاد باشید

ریحانه جمعه 29 دی 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://blue-stars.blogsky.com

سلام.
من تازه وبلاگ شما رو دیدم و زیاد باهاتون آشنا نیستم.خوشحال میشم اگه بیشتر توضیح بدین که ۲۰ سال پیش چه اتفاقی افتاده
مرسی

سوگند (شمیلا) پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام.....از اینکه دیر به دیر می یام شرمنده!!!۱

مصطفی پنج‌شنبه 28 دی 1385 ساعت 01:03 ق.ظ http://4me.blogfa.com

سلام
میشه بپرسم شما الان کجاید
و برای چی تبعید شدید
اصلان واقعا تبعید شدید یا خودتون رو تبعید کردین

سمیرا چهارشنبه 27 دی 1385 ساعت 12:00 ب.ظ http://www.sisisisi.blogfa.com

سلام همشهری.خوبی؟ چرا جوابمو ندادی؟ پس کامنتی که واست گذاشتم کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قهری؟

سلام
پس کامنت قبلی من کو؟
مگه چی نوشته بودم که تایید نشده؟؟؟؟؟

باران سه‌شنبه 26 دی 1385 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام.بازم که خبرم نکردی.نمی خواستم بیام اما... .میدونستم یه چیزجالب وباحال گذاشتی.
نظری نمیدم.تابعد... .
باران...می بارد...
نمیدونم ازکجا بود
نمیدونم به کجا رفت
همش ازخودم می پرسم
که چرارفت اون کجارفت
آخه اون بود همه رویام
همه عشقم همه دنیام
آخه بی اون یه اسیرم
خیلی خسته ام خیلی تنهام

رضا یویولی تنها سه‌شنبه 26 دی 1385 ساعت 10:27 ق.ظ http://POULITANHA@YAHOO.COM

جماعت یه دنیا فرق بین دیدن وشنیدن
نمیدانم چرا ناخوداگاه وقتی داشتم نظر به ظاهر طنز قبلی رو مینوشتم تو فکر شهیدمجید وهمین حرفها بودم که با قلم شما نوشته شد شاید اگر کسی مثل شماها اینها را نگوید فکر میکردم اینها خواب یا رویا یا افسانه بوده

نیمه ی ماه سه‌شنبه 26 دی 1385 ساعت 10:15 ق.ظ

اتفاقی که نیفتاده...؟
غیبتت طولانی شده...
.
.
.
بر پیکر بوسه نسترن می پاشم
بر حیرت خانه یاسمن می پاشم
باران ترانه را به جان می پوشم
عریانی لحظه را به تن می پاشم...

علی دوشنبه 25 دی 1385 ساعت 04:41 ب.ظ

-التماس دعا-

علی شهیب زادگان دوشنبه 25 دی 1385 ساعت 04:40 ب.ظ http://faslema.persianblog.com

سلام عزیزم/.../التماس دارم- اونم اساسی!-.../سبز باشید

سمیرا یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام همشهری.خوبین فداتون بشم؟ به خدا من بی وفا نیستم. بی معرفت هم نیستم. فقط یه خورده این روزا سرم شلوغه.میشه بگید چند سالتونه؟ آخه آقای اکرامی رو می شناسم گفته بودین ایشون معلم راهنمایی تون بوده.راستی از آقا مصطفی خواسته بودی از اسفراین برات بگه. می خوای من بگم؟ آسمون اینجا همیشه آبیه مثل آسمون دل من. مردماش هنوزم یه رنگن. بلد نیستن نارو بزنن. مردم اینجا یاد گرفتن مهربون باشن.با کسی بد تا نمی کنن. با کسی بد حرف نمی زنن. چرا خودتون اینجا نمی یان؟ دوست دارم بیشتر باهاتون آشنا بشم.اگه میشه خودتون رو بیشتر معرفی کنین. البته اگه دوست دارین هااااا. مواظب خودتون باشین. با اجازه لینک می کنم.شما هم اگه دوست داشتین لینک کنین. فدای مهربونیاتون. به خدامون می سپرمتون.

فرزانه شیدا یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 01:00 ق.ظ http://www.fsheida.com

پیشتر زآنکه به ویرانی دل بنشینم
دل بمن گفت : من آن باده خور مسکینم
کس نپرسید چرا ؟؟؟از چه چنین خوار شدی
زآنکه در زندگیم عشق شده آئینم!!!(ف.شیدا)
آشیانه شعر به روز شد
موفق وشاد باشید

هما شنبه 23 دی 1385 ساعت 05:35 ب.ظ

سلام بسیجی
سلام عاشق
خیلی قشنگ بود
خوشحالم که اومدم
ولی کاش عاشق بمانیم
همیشه تا همیشه
من اون روزا کوچیک بودم ولی دلم از این روزا خیلی بزرگتر بود
گاهی دلم برای روزهای جنگ تنگ می شود ...
یا حق...

نیمه ی ماه شنبه 23 دی 1385 ساعت 05:32 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

ترکشه!؟
این جا که داره جذبو دفع رو نشون میده که اونم خوبه(چشمک)

نیمه ی ماه شنبه 23 دی 1385 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

با خدا سر خودم دعوام نمیشه...اون ؛بابالنگ دراز ؛ منه...!
خیلی خودخواهه...! خودش بود و فرشته هاش داشتن حال می کردن...ما رو اورده این همه هم منت می ذاره... تو که جات امنه...بهشتی...من که جهنمی میشم! تو رو خدا بیای پیشم!

سلاممممممم
هیچکاری نمیشه کرد تا ما هستیم ای کاش ها هم هستن
دفتر خاطراتت همیشه و همه جا با هات هست و فکر میکنم تنها چیزی که هیچ کس نتونه از ادم بگیره همونان
موفق باشی
تا بزودی...

محمد رضا - روانشناس شنبه 23 دی 1385 ساعت 02:33 ق.ظ

در سالگرد عملیات کربلای 5 یاد همه شهدا خصوصا شهدای این عملیات بزرگ را گرامی می دارم و بدینوسیله از آنها یادی می کنم
یادی از دوستان شهیدم که بیست سال پیش( دی ماه 1365)در این شبها در سرمای زمستان در بیابانهای شلمچه در حالی که باران هم می بارید در کنار هم بودیم
روحشان شاد باد و امیدوارم که خونشان را پایمال نکنیم

انشاالله

ساحل جمعه 22 دی 1385 ساعت 08:04 ب.ظ http://sahel12.persianblog.com

چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟دفاع مقدس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من خیلی گیجم ......

ساحل جمعه 22 دی 1385 ساعت 08:01 ب.ظ http://sahel12.persianblog.com

سلام خوبید؟؟؟؟؟؟
اهههههههه
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/نمی دونم چرا ادامشو ننوشتی بفهمم چی شد به خیر گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به خدا من شم دکتریم زیره صفره.........
دفتر خاطراتت کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو قلبو ذهنت و قلبو ذهن کسایی که از زندگیشون گذشتی(من که هیچ وفت نتونستم دفتری بنویسم اما کلی خاطرات اینجوری دارم)

عارف جمعه 22 دی 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://arefweb.mihanblog.com

سلام
نمی دونم چرا خیلی ازعکسای قدیم و خاطرات گذشته آدمو دگرگون می کنه. به هر حال شعرزیبایی بود.
ازاینکه به عارف هم سری زدید ،‌ممنونم.

میشه مثل یه قطره اشک بعضی هارو از چشمات بندازی!!!

ولی هیچوقت نمیتونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن

بعضی ها از چشات جاری میشه!!!!!
.
.
دلت شاد
ممنون سر زدی

مریم جمعه 22 دی 1385 ساعت 02:29 ق.ظ http://bito-hargez.blogsky.com

خیلی عقبیم . از زندگی . از عشق و حتی از خدا
کاش مثل شماها یه جور همیت و غیرت و عشق توی وجودمون بود .
نوشتی برای یکی از دوستات که دست شما را از دور یا نزدیک میبوسم ولی من میگم این خیلی کمه

کاش میفهمیدیم عشق به خدا چه طعمی داره

و کاش میتونستی بفهمی که خدا چقدر دوست داره طعم عشق خودش نسبت به تو رو بهت بچشونه ولی تو هی پس میزنی. برای اینکه بهت نشون بده چقدر عاشقانه دوست داره این همه نعمت بهت داده که یکیش نعمت حیاته. یه بهشت برات درست کرده به اون قشنگی. کلی هم بهونه بهت داده که ببرت همونجا. فکر میکنی دو رکعت نماز حتی اگه با اخلاص تموم خونده بشه چقدر توی خدایی خدا موثره. یا اگه خونده نشه چقدر خدایی خدا رو کم میکنه. ولی یه بهونه به همین سادگی رو بهت داده تا اون نعمتای دیگرشم بهت بده.
میدونی چرا؟ چون
ع ا ش ق ا ن ه د و س ت د ا ر ه
میتونی طعم اینو بچشی؟

رامیلا جمعه 22 دی 1385 ساعت 12:41 ق.ظ http://ramila.parsiblog.com

سلام دوست من!
امیدوارم حالتون خوب باشه و از اینکه مدتی نرسیدم بهت سربزنم دلگیر نشده باشی. این از کم سعادتی من بوده که نرسیدم به شما سربزنم و خطایی از شما سرنزده. البته تا اونجاکه یادمه هروقت اومدم وبلاگت سعی کردم نظر درست و حسابی بدم اما نظرات شما برای من یک کلمه ای بوده که من به همونشم البته راضی بودم.
در مورد عکس و نظرات سایر دوستان و پاسخهای خودت نظری ندارم ولی همه رو خوندم. جالبه من همیشه توی ذهنم شما رو یه فرد با ویژگیهایی که تو این سری متوجه شدم تصور میکردم و چقدر تصور صحیحی داشتم.موفق باشی

سلام
ممنون از نظر لطف شما که همیشگی بوده. تقریبا یاد گرفتم از کسی دلگیر نشم. شما درست میگی نظرات شما همیشه جامع و کامل بوده. انشاالله بتونم ازشون استفاده کنم. یه بار پسرم ازم پرسید بابا امروز همون فرداس؟ یه سوال سه کلمه‌ای! ولی باور میکنی این سوال تقریبا هر روز میاد تو ذهنم. امروز همون فرداس؟

نیمه ی ماه پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 10:37 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

به جای ؛قفس فلزیا؛ اگه از ؛قفسای فلزی؛ استفاده کنی بهتر نیست؟

هردوشون بدن. دلم نمیخواد هیچ وقت از هیچکدومشون استفاده بشه. اما قفس فلزیا با وزن شعر تطابق بیشتری داره.

نیمه ی ماه پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.fandoghi.blogfa.com

منشین به خیال اشک هایم...
به روزم...

بود پرورده خون جگر افتاده بر راهت
مپنداری که طفل اشک بی‌اصل و نسب باشد.

نیمه ی ماه پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 05:34 ب.ظ

راستی هنوزم یادگاری داری از اون روزا!؟ عکس رو نمی گما...

یادته یه اهورایی یه روز گفت: بدا به حال کسی که فردای قیامت توو محشر بیارنش ولی یه یادگار از دفاع مقدس نداشته باشه؟

نیمه ی ماه پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 05:32 ب.ظ

الببته که غم عزیزه!
می دونی تو اون موقع ها اول شخص جمع بودی!
من حتی گاهی با خدا دعوام میشه چه برسه به غم!
.
.
.
مستیم درد منو دیگه دوا نمی کنه!
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه!

حالا شد.
وقتی با خدا دعوات میشه طرفدار کدومشونی؟ خودت یا خدا؟

محمد رضا - روانشناس پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 04:38 ب.ظ


فراموش کن چیزی رو که نمی تونی بدست بیاری ،
وبدست بیاور چیزی رو که نمی تونی فراموشش کنی

یه سوال:
ظرفیت یک انسان چقدره؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد