(هوالمحبوب)
شمیم کوی تو با من چها کرد
شکند موی تو موجی بپا کرد
خم ابروی تو شد رهنمایم
لب شیرین تو دردم دوا کرد
هلاک من به یک تیر نگاه است
حیاتم هم از آن عین سیاه است
چرا با او نگویم راز دل را؟
خداوندا مگر دوستی گناه است؟
زدم فالی به یاد خط و خالش
دلم آشوب شد چون دید فالش
حدیث وصل او با دیگری بود
در این بازی تقدیر... خوش به حالش
الف چون دال پیش قامت یار
ندیدم یک الف چون دال دلدار
چو بیش از این توان وصف او نیست
الفبا را به حال خویش بگذار
دوبیتیهای من معنا ندارد
دلم جز بیت او ماوا ندارد
دلم مجنون صفت دنبال لیلی است
و مجنون جز بیابان جا ندارد
(هوالمحبوب)
شمیم کوی تو با من چها کرد
شکند موی تو موجی بپا کرد
خم ابروی تو شد رهنمایم
لب شیرین تو دردم دوا کرد
(هوالمحبوب)
بگذار که با یاد تو آرام بگیرم
در خواب و خیالم ز کفت جام بگیرم
ناکام ز عشرتکدهها در دم مرگم
بگذار به رویا ز لبت کام بگیرم
هلاک من به یک تیر نگاه است
حیاتم هم از آن عین سیاه است
چرا با او نگویم راز دل را؟
خداوندا مگر دوستی گناه است؟
(هوالمحبوب)
گیرند همه روزه و من گیسویش
جویند همه هلال و من ابرویش
از جمله این دوازده ماه فقط
یک ماه مبارک است و آن هم رویش
عید فطر مبارک
(با تشکر از دوست خوبم حسین معتمدیفر)
(هوالمحبوب)
الف چون دال پیش قامت یار
ندیدم یک الف چون دال دلدار
چو بیش از این توان وصف او نیست
الفبا را بهحال خویش بگذار
(هوالمحبوب)
شیری است در این بیشه حسن نصرالله
خونش علوی، قبیلهاش حزبالله
یک جلوه ز رزم حیدریش دیدیم
لا حول و لا قوه الا بالله